یونگی:
چشمامو باز کردم دیدم دستام بستس
اطرافمو نگاه کردم ... سمت چپم یه پسر با موهای صورتی نشسته بود و یه پاشو بین پاهام روی صندلی گذاشته بود ...هرچی بو کشیدم بویی حس نکردم ... اون یه بچس
(یعنی ۱۸ سالش نشده)
عصبی گفتم - پاتو بکش بچه ...
خندید و گفت + شرمنده اجوشی اینجا من دستور میدم
یکم نگام کرد و بعد پاشد و موهامو گرفت و کفششو روی رونم گذاشت + اینجا چی میخوای پیرمرد؟
پوزخند زدم و گفتم -با تو کاری ندارم پلنگ صورتی
حواسم به اسلحه صورتیه دستش جمع شد ... وات دا فاک ... این برای اسباب بازی بودن زیاد طبیعیه
زانوشو وسط پام گذاشت
+ دنبال جیمینی ... نه؟ ...
پوزخند زدم - اینکه من دنبال چیمو ول کن ... تو دنبال چی میگردی اون پایین بچه ... (به زانوش اشاره کردم) پسندیدی داری سایز میگیری؟
YOU ARE READING
You're mine | تو مال منی
Werewolf•| تو مال منی |• ▪︎namjin دستش رو کنار صورتش گذاشت و گونش رو نوازش کرد ... اما با چیزی که گفت دستش روی گونش خشک شد پسر کوچیک تر آروم و با سرد ترین حالت ممکن گفت - ازت ... متنفرم ▪︎kookv - تهیونگا ... لطفا ... کنارم بمون ... من همه چیزو درست میکنم...