پارت یازده . نامته

3.4K 519 140
                                    

جیمین

تهیونگ کوک رو بیرون برد ... یونگی هنوز بهم ریخته بود با دندونای نیش بیرون زده نفس نفس میزد ... رو به جین که دم در ترسیده وایساده بود لب زدم
- در رو ببند و برو

سرش رو تکون داد و در رو بست ... آروم دست لرزونم رو به بازوی یونگی رسوندم
- یون؟ ...
سرش سمتم چرخید و با چشمای طوسیش نگام کرد
- منم یون ... جیمینی ... بیبیت

نفساش آروم شده بود ... آروم بغلش کردم ... سرم رو روی شونش گذاشتم و دستام رو دور گردنش حلقه کردم
- آروم باش یونگی ... آروم ... چیزی نیست
+اسمم شوگاست

سرم رو بلند کردم و نگاش کردم با چشای طوسیش بهم زل زده بود ... لبخند زدم و گفتم
- خوشوقتم الفا ... منم جیمینم
دستاش دور کمرم پیچید و گفت
+ حالت خوبه؟
- اوهوم ... عالیم
+ خوبه ...

- الفا .... میشه بذاری یونگی بیاد؟ ... حتما اونم نگرانمه
+ چرا؟ ... از من میترسی؟ ... ازم خوشت نمیاد؟

- اره میترسم ... چون زیادی خفنی ... میترسم چشمم تو رو بگیره و یونگی از چشمم بیوفته
پوزخند زد و گفت
+ باشه کوچولو ... گولم زدی ... می ذارم عشقت برگرده ... بیا بازم همو ببینیم ... باشه؟

سرم رو تکون دادم و گفتم
- حتما الفا ...
پلکش رو بست و چند لحظه بعد این چشمای مشکی یونگی بود که نگام میکرد

+ هی جیمینی ... خوبی؟
آروم پلک زدم و گفتم - اره ... خوبم
منو محکم تو بغلش فشار داد و گفت
+ فکر .... کردم ... فکر کردم ... میخواد ... بهت ... تجا ...

بقیه حرفش رو خورد ... آروم دستم رو روی کمرش تکون دادم و نوازشش کردم
- میدونم یونگی میدونم ... میخواستی مراقبم باشی ... میدونم ... کارت عالی بود ... ممنونم

.

تهیونگ

اون نره خر رو به زور تا اتاق خودم بردم و روی تخت نشوندمش
یکم بعد که نفسش جا اومد گفتم
-این عضله ها پف الکین؟ ... واس چی نزدی ناقصش کنی؟

نگام کرد و گفت
+ هر چند نیازی نمی بینم بهت توضیح بدم ولی میگم بهت ... اول اینکه من به یونگی آسیب نمی زنم ... دوم اینکه باید به اون کله صورتی یه چیزی رو ثابت میکردم ... که کردم

با حرص گفتم
- چیو؟ خریتت رو

پوزخند زد و گلوش رو ماساژ داد و گفت
+اینکه اون یونگی احمق انقدر عاشق شه که حتی گرگشم به خاطر ترس از دست دادنش بیرون میاد تا دهن منی که الفای پکشم رو سرویس کنه

پوف کلافه ای کشیدم و همون طور که سمت در میرفتم گفتم
- تو یه کصخلی

.

جین

یه ربع از اون ماجرا گذشته بود اما هنوز نتونسته بودم لرزش دستم رو کنترل کنم زیر لب همون طور که دستام رو ماساژ میدادم گفتم
- آروم باش جین ... آروم ... حال کوک خوبه ... آروم

You're mine | تو مال منیWhere stories live. Discover now