و اینک افشای حقایق🤣
_________________________________
جونگ کوک
دم غروب بود و با ته اومده بودم سر دیت... اره درست شنیدید ... دیت با تهیونگ ... باور کنید پشمای خودمم ریخته ...
نمیدونم چرا انقدر از این پسر خوشم میاد ... قرار نبود دوستش داشته باشم ...
وایسا ببینم من الان چی گفتم؟ ... من ...واقعا دوسش دارم؟
از گوشه چشمم به تهیونگ که داشت با تفنگ بادی هدف های خرسی توی بازی رو میزد نگاه کردم ...
این پدر سگ چرا انقدر کیوته؟ ... با اون اخم کیوتش تمرکز کرده بود و تلاش میکرد تا جایزه خرس رو برنده بشه ...
داشتم به کیوتیش لبخند میزدم که با تموم شدن تیراش یهو قاطی کرد ... تفنگ بادی رو زمین انداخت و عصبی گفت
+ من پشه رو روی هوا میزنم بعد نمیتونم یه خرس فاکی رو از چهار متری بزنم؟ ... ای گوه تو این تفنگاتون ... اصلا الان خودم همه اون خرسای فاکی رو سوراخ سوراخ میکنمدستش رو برد سمت ژاکتش و با فهمیدن اینکه رد داده و میخواد اسلحش رو دراره پشمام ریخت ... سریع سمتش رفتم ... از پشت بغلش کردم و دستاش رو محکم گرفتم
- هی بیب آروم باش... بذار دو دقیقه از اینکه گفتم کیوتی بگذره بعد گودزیلا شو
تقلا کرد و گفت
+ نه ولم کن حالیشون کنم اسلحه خراب دادن به مردم چه تاوانی دارهدیدم راستی راستی ممکنه کار دستمون بده برای همین براید استریل بغلش کردم و از اونجا دور شدم تقلا کرد و گفت
+یااااا ... مگه من گونی سیب زمینیم هی ورم میداری اینور اون ور میبریم؟یکم که از اونجا دور شدیم گذاشتمش زمین و گفتم
- باشه بابا پنجول نکش ...کلافه واسم چشم چرخوند و نگاش رو توی محوطه گردوند ... با دیدن یه جا ذوق زده دستم و گرفت و گفت
+بیا بریم اونجا
و بدون اینکه منتظر موافقت من باشه منو اون سمتی که میخواست کشید ...جلوی یه دستگاه عکاسی اتومات وایساد و ذوق زده گفت
+عکس بگیریم؟دلم نیومد ذوقش رو کور کنم برای همین گفتم
- بگیریمپرده دستگاه رو کنار زدو با دیدن توش گفت
+اوه ... یه نفرس
توی اتاقک نگاه کردم یه دونه صندلی داشت ... شونه بالا انداختم و گفتم- خوب که چی ؟
گیج نگام کرد و گفت
+ خوب چجوری میخوایم عکس بگیریم ؟روی صندلی نشستم و زدم روی پاهام و گفتم
- شما اینجا میشینیشیطون خندید و گفت
+با کمال میلروی پام نشست و دستش رو دور گردنم انداخت ... دستگاه رو فعال کردم و دستم رو زیر زانوش انداختم و به خودم چسبوندمش
YOU ARE READING
You're mine | تو مال منی
Werewolf•| تو مال منی |• ▪︎namjin دستش رو کنار صورتش گذاشت و گونش رو نوازش کرد ... اما با چیزی که گفت دستش روی گونش خشک شد پسر کوچیک تر آروم و با سرد ترین حالت ممکن گفت - ازت ... متنفرم ▪︎kookv - تهیونگا ... لطفا ... کنارم بمون ... من همه چیزو درست میکنم...