پارت شصت و یک . کما

2.6K 391 240
                                    

این عکس جهت عر زنی و عذاب دادن بیشتر شما قرار داده شده 😝

Rất tiếc! Hình ảnh này không tuân theo hướng dẫn nội dung. Để tiếp tục đăng tải, vui lòng xóa hoặc tải lên một hình ảnh khác.

این عکس جهت عر زنی و عذاب دادن بیشتر شما قرار داده شده 😝

( ترجمه برا بچه هایی که انگلیسی بلد نیستن :
نگران نباش نامجونا من با موهای کوتاه هم هندسام میمونم)😭😭😭

__________________________________

جین

آروم پیرهن بیمارستان رو از تنش در آوردم ... و کمکش کردم پیرهن جدیدی که براش خریدم رو بپوشه ...

دکمه هاش رو بستم و گفتم
+ خیله خب... تموم شد ... میتونیم بریم

زیر بازوشو گرفتم و کمکش کردم بلند شه ... خندید و گفت
- قراره لوسم کنی هیونگ؟

خدا میدونه چقدر ذوق میکردم هیونگ صدام می کرد بازوش رو که تو دستم بود رو آروم وشکون گرفتم و گفتم
+ همینه که هست... زیاد غر بزنی ویلچر میارم براتا

از ساختمون بیرون رفتیم که ماشین یونگی جلومون اومد ... در رو باز کردم و کمکش کردم بشینه تو ماشین

رو به یونگی گفتم
+ این زبون نفهم لجباز رو ببر خونه من ... به حرفاش گوش نده ... زر زر زیادی میکنه ...

- یااا هیو....

و بی توجه به اعتراض کوک در ماشینو بستم و زدم روی سقف که یونگی گازش رو گرفت و رفت

سرم چرخوندم و دنبال نامجون گشتم ... با دیدنش روی نیمکت کنار ساختمون سمتش رفتم و کنارش نشستم ... دستاش رو روی پیشونیش تکیه سرش کرده بود و چشاش رو بسته بود ...

دستم رو روی دستش گذاشتم و گفتم
+ نامی؟ ...

دستم رو توی دستش گرفت و روی انگشتام رو بوسید
- جانم؟

لبم رو تر کردم و گفتم
+ خوبی؟ ...

سرش رو به دو طرف تکون داد و گفت
- نه ... نیستم... همش تقصیر منه ....

دستم رو روی گونش گذاشتم و مجبورش کردم نگام کنه
+ نه ... نیست ... چانی گفت ته خودش خواسته این کارو کنه ... تو نقشی نداشتی ...

بی حرف نگام میکرد ... گونش رو نوازش کردم و گفتم
+ بریم خونه یکم استراحت کنی؟

سرش رو تکون داد و گفت
- بریم

You're mine | تو مال منیNơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ