یونگیاین چند روزه عذاب وجدان عین خوره به جونم افتاده بود ...
اگه جیمین اون روز کار مهمی باهام داشته بود چی؟ ... نکنه جوجه صورتیم کمک میخواسته و کسی و نداشته که ازش کمک بخواد؟ ... اگه من تنها امیدش بوده باشم چی؟ ...
نکنه الان شرایط سختی داشته باشه ... ولی اخه ... اونی که دوسش داشت چی؟ ... خب اون که کنارشه ... حتما ... حتما حواسش بهش هست ...
وایسا ببینم... اصلا شاید همون عوضی بهش آسیب زده بود و جیمین واسه پناه بردن از اون پیش من اومده بود؟ ... اونوقت من چه غلطی کردم؟ ... ریدم تو همه چی ...
تصویر چشای مظلومش که به خاطر رفتار تند من اشکی شده بود از جلوی چشام کنار نمیرفت ... یهو جمله خودم تو سرم اکو شد
" هر چی هم بشه تو انجل کوچولوی من میمونی"
کلافه دستم رو تو موهام کشیدم... اره ... من انجل کوچولوم رو ... جفتم رو ... فقط به خاطر اینکه تو قلبش جایی نداشتم از خودم رونده بودم ... من دیگه چجور عاشقیم؟ ... کدوم عاشقی به عشقش میگه برو گمشو؟ ... اونم وقتی که بهش پناه اورده؟
کلافه از جام بلند شدم و کت و سوییچ موتورم رو چنگ زدم ... باید برم پیشش
.
راوی
- د بهت میگم چرا اون کارو کردی عوضی؟ ... مگه نگفتم این مهمونی یه نمایشه و نباید هیچ کس آسیب ببینه؟
عصبی روی میز کوبید و متقابلا داد زد ...
× من میخواستم اون نامجون اشغال و بکشم نه پسر عمو های کیری تو رو ... اون یهو اومد جلو گلولهصداش بالا تر رفت و گفت
- کجای جمله رو که قرار نبود هیچ کسسسس آسیب ببینه رو نفهمیدی احمق؟ ... برادرت اشغالتم جزو همونایی بود که نباید آسیب میدید+ جفتتون احمقید
نگاه دوتاشون روی نفر سوم چرخید ...
- تو دیگه کدوم خری هس....× تو اینجا چیکار میکنی؟
با قدمای آروم سمت جی سو رفت و بالا سرش وایساد .... گونش رو نوازش کرد و ریلکس گفت
+ هنوزم بچه ای ... هنوزم بلد نیستی برنده شی ... همون اولم اشتباه کردم به امید تو بیخیال برادرت شدمصورتش رو از بین دستاش بیرون کشید
- هی سرکار خانم ... خودتون رو معرفی نمی کنید؟نگاش رو روی مین کی چرخوند و گفت
+ آن هه جین هستم ... از مشاوران ارشد کیم نامجون ... و همینطور متحد جدیدتون ...× اینجا چیکار میکنی؟
صندلی رو واسه خودش عقب کشید و نشست
+ شما دوتا احمق تنهایی هیچ غلطی نمی تونید بکنید ... تو این جمع من بیشتر از همه نامجون رو میشناسم ... میتونم کمک کنم
YOU ARE READING
You're mine | تو مال منی
Werewolf•| تو مال منی |• ▪︎namjin دستش رو کنار صورتش گذاشت و گونش رو نوازش کرد ... اما با چیزی که گفت دستش روی گونش خشک شد پسر کوچیک تر آروم و با سرد ترین حالت ممکن گفت - ازت ... متنفرم ▪︎kookv - تهیونگا ... لطفا ... کنارم بمون ... من همه چیزو درست میکنم...