اول از همه بیاید راجب شام فستا حرف بزنیم🙂
من که میخواستم تا خود سئول پیاده برم دم در هایپ تحصن کنم 😂
خدایی شکست عشقی خورده بودم ..😭😭😭
نامجون بچم که گریه کرد داشتم از غصه دق میکردم😢😢
ولی خوب بیاید خوشحال باشیم تکذیب شد 😁
تو این قضیه هم رکورد داریم ...😎
اولین و تنها گروهی که دیسبندیش فقط پنج ساعت طول کشید😂😂😂
خب بریم سراغ داستان خودمون...
_______________________________
جین
از پله ها پایین اومدم و سمت آشپزخونه رفتم ... سرم و دلم شدیدا درد میکرد
به محض ورودم به آشپز خونه تهیونگ رو دیدم که داشت صبحونه میخورد ... با دیدنم سرش رو تکون داد و سلام کردمتقابلا سلام کردم و رو به اجوما گفتم
+ میشه یه لیوان قهوه برام آماده کنید؟
*حتما لونا
روی یکی از صندلی ها نشستم یه تیکه نون از توی ظرف برداشتم و شروع به خوردن کردمبا گذاشته شدن قهوم جلوم تشکر کردم یکم از قهوه و مزه کردم و خطاب به تهیونگ گفتم
+ تبریک میگم
نگام کرد و گفت
- بابت ؟
نگاش کردم و گفتم
+رابطت با کوکیکم نگام کرد و بعد خونسرد گفت
- ممنونم سوکجین شی ....
پس حقیقت داشت .... واقعا با هم تو رابطه بودن .... جونگ کوک ...با یه ... امگای مردخودم رو سر گرم قهوم کردم که با حرفش دوباره نگاش کردم
- از کوک متنفری ... مگه نه؟
+ چی باعث شده همچین فکری کنی؟
- شاید اینکه توی این یه هفته کلا به بار همو دیدید و پنج دقیقه بیشتر با هم حرف نزدید؟+ میدونی... یه ذره روابطمون پیچیدس ...
- اون یه آدم عوضیه ؟
+ چرا نظر من برات مهمه؟
- چون حس میکنم خیلی به خاطر کوک آسیب دیدیقهوم رو روی میز گذاشتم و گفتم
+ هر چی که هست بین من و کوکه ... اون یه سری رفتار های بد داره ولی نگران نباش .... ادم خوبیهبرای همه بجز من ... خندیدم و گفتم
+ اون برای من همیشه همون پسر کوچولوی ۸ ساله ایه که با گریه یه بچه گربه کوچیک زخمی رو تو خیابون بغل کرده بود و تا خونه زیر بارون دوییده بود تا نجاتش بده .... اون همون پسر کوچولوییه که شبایی که کابوس میدید میومد تو بغلم میخوابید تا لولو خان نخوردش .... اون واسه من همیشه همون پسر بچه کوچولو با چشمای گرد ستاره ای میمو ... اخخخخبا دردی که توی دلم پیچید صورتم رو جمع کردم و خم شدم ... تهیونگ بلند شد و نگران سمتم اومد ... دستش رو روی شونه هام گذاشت و گفت
- هی ...چی شد؟
+ چیزی نیست ... دلم ... یکم درد میکنه
دستش رو روی پیشونیم گذاشت و گفت
- هییی ... داری تو تب می سوزی ... بعد میگی چیزی نیست؟ ...
YOU ARE READING
You're mine | تو مال منی
Werewolf•| تو مال منی |• ▪︎namjin دستش رو کنار صورتش گذاشت و گونش رو نوازش کرد ... اما با چیزی که گفت دستش روی گونش خشک شد پسر کوچیک تر آروم و با سرد ترین حالت ممکن گفت - ازت ... متنفرم ▪︎kookv - تهیونگا ... لطفا ... کنارم بمون ... من همه چیزو درست میکنم...