جین
× ه.هیونگ
کوک سمتم قدم برداشت که عقب رفتم ...+ تو اونجا بودی کوک؟
×م.من ... من ...
+ ج.جوابم رو بده... تو اونجا بودی؟
سرش رو پایین انداخت و گفت
× ا.اره ... او.اون موقع که بی هوش بودی ... دیدمتچی؟؟ ... وقتی بی هوش بودم؟ ... یعنی ... یعنی قبل اینکه اون سه تا اشغال برسن؟ ...
تو لحظه سرم گیج رفت و نزدیک بود زمین بخورم که دستم رو به دیوار گرفتم ... خواستن سمتم بیان که دستم رو بالا آوردم و گفتم
+ جلو نیاینچند تا نفس عمیق کشیدم تا بتونم خودمو کنترل کنم.... دنیا دور سرم می چرخید و هر چی نفس میکشیدم فایده ای نداشت ... انگار اکسیژن به مغزم نمی رسید
+ تو ...تو ... منو اونجا ول کردی و ... رفتی؟ ....
دوباره سرش رو پایین انداخت ... چرا لال مونی گرفته ... چرا نمیگه اشتباه می کنم؟ ...
رفته رفته صدام بالا رفت
+ به چه حقی ... به چه حقی به خودت اجازه دادی بکشیشون؟ ... فکر کردی خودم چلاقم؟ ... فکر کردی یه بدبختم که تو باید ازم محافظت کنی؟ ... اصلا به چه حقی به خودت اجازه دادی تو زندگی من دخالت کنینگام کرد و بهت زده گفت
×ه.هیو....تو حرفش پریدم و حرصی گفتم
+ تو ده سال پیش منو ولم کردی ... الان اومدی داداشم شی یهو؟با چیزی که یادم اومد خندیدم... سمتش رفتم و گفتم
+ وایسا ببینم ... واسه همین ده ساله خون به جیگر من کردی؟ ... واسه همین ده ساله دارم زخم زبوناتو میخورم؟دوباره بی حرف به زمین زل زد ... یه قدم مونده بینمون رو برداشتم و محکم ترین کشیده ای رو که میتونستم تو گونش خوابوندم ...
سرش کج شد و گوشه لبش پاره شد ... یقش رو گرفتم و با صدای لرزون از بغض گفتم
+ ی.یه چیزی بگو ... عوضی ... چرا خفه خون گرفتی ... تو این سالا که خوب زبون داشتی ...دست نامجون روی قفسه سینم نشست و منو ازش جدا کرد
- هی هی جینی ... آروم باشاشکای مزاحمم رو کنار زدم و گفتم
+ ولم کن ... ولم کن نامجون ... بذار ببینم گناهم چی بوده که این همه سال عذابم دادهتقلا کردم که از بغلش بیرون بیام اما اون منو سفت نگه داشته بود
- باشه عشقم ... تو آروم باش ... ولت میکنمدست نامجون رو که دورم حلقه شده بود رو بغل کردم .... چند تا نفس عمیق کشیدم تا آروم بشم ... چشمام رو بستم و گفتم
+ نامجون؟- جانم؟
چشام رو باز کردم و تو چشای خیس کوک زل زدم و بیروح خطاب به نامجون گفتم
+ میگی آقای جئون رو تا بیرون عمارت همراهی کنن؟ ...
YOU ARE READING
You're mine | تو مال منی
Werewolf•| تو مال منی |• ▪︎namjin دستش رو کنار صورتش گذاشت و گونش رو نوازش کرد ... اما با چیزی که گفت دستش روی گونش خشک شد پسر کوچیک تر آروم و با سرد ترین حالت ممکن گفت - ازت ... متنفرم ▪︎kookv - تهیونگا ... لطفا ... کنارم بمون ... من همه چیزو درست میکنم...