جیمین
دونه دونه دوربین های خونه رو چک کردم ... پس کجا بود ... چرا خبری از یونگیم نیست؟ ...
عصبی از روی صندلی بلند شدم و تو موهام دست کشیدم ... دلم به امید دیدنش تو این لبتاب کوفتیم خوش بود که اونم نداشتم ...
سرم داشت از درد میترکید دستم رو روی سرم فشار دادم و چشام رو بستم ... وایسا ببینم... نکنه یونگیم طوریش شده باشه؟ ... سریع سمت گوشیم هجوم بردم
باید به کی زنگ بزنم؟ ... جینی؟... کوکی؟... ته ته؟ ... کی ... اوه نه ... وایسا ....
با به یاد آوردن تراشه ای که توی گوشی یونگی گذاشته بودم سریع لوکیشنش رو چک کردم ... نزدیک بود ... سریع بلند شدم و از خونه بیرون زدم
.
یونگی
ظرف بیکن و تخم مرغ رو روی میز گذاشت و گفت ...
+ بشین صبحونت رو بخور ... همونیه که دوست داشتی- وات ده فاک؟ ... من اینجا چه گوهی می خورم مردک؟
به کاسه سوپ روی میز گذاشت بی توجه به سوال من گفت
+ سوپ خماری هم واست درست کردم ... بخور حالت بهتر میشهعصبی سمتش رفتم و یه قدمیش وایسادم و گفتم
- گفتم من اینجا چه غلطی می کنم ..دستش رو روی شونه هام کشید و خاک های فرضی رو پاک کرد و گفت
+ هنوزم همونجوریی یونگ .... سگ مست که میکنی یادت میره چی کار کردی ...نگام رو به دستش که روی شونم بود دادم وایسا ببینم ... من دیشب پیرهن مشکی تنم بود ... نه یه تیشرت فاکی ابی
نگام رو به شلوارم دادم ... مال خودم بود ... اون که فهمیده بود به چی فکر میکنم گفت
+ نترس یونگ ... باهات نخوابیدم ... کینک ادم مستو ندارم خوشبختانهسمت مبل رفت و پیرهنم رو تو بغلم پرت کرد ...
+ تگری زدی رو جفتمون شازده ... شستم واستبا حرص شمرده شمرده گفتم
- گفتم ... من .. اینجا ... چه غلطی ... میکنم؟تو چشام زل زد و گفت
+ اتفاقی تو کلاب پیدات کردم ... از حال رفتی ... جاتو بلد نبودم ... برت داشتم اوردمت اینجا ...به بدنم اشاره کرد و همونطور که پشت میز اپن میشست گفت
+اون کبودیا هم فکر کنم کار همون دخترس که میبوسیدیش ...به من مربوط نیسها؟ ... م.میبوسیدمش؟ ... کدوم خری رو ... من فقط یادم میاد با کوک حرف زدم و بعد ... بعدش چی شد؟ ...
با به یاد آوردن حرفش گفتم
- کبودی؟یه قلوپ از قهوش رو خورد و گفت
+ اره کبودی ... رو گردنت پرهپوزخند زدم و گفتم
- هه ... شرمنده جانگ هوسوک... کار دختره نیست ... جای لبای جیمینمه ... امگام
YOU ARE READING
You're mine | تو مال منی
Werewolf•| تو مال منی |• ▪︎namjin دستش رو کنار صورتش گذاشت و گونش رو نوازش کرد ... اما با چیزی که گفت دستش روی گونش خشک شد پسر کوچیک تر آروم و با سرد ترین حالت ممکن گفت - ازت ... متنفرم ▪︎kookv - تهیونگا ... لطفا ... کنارم بمون ... من همه چیزو درست میکنم...