کوک
سرم رو روی سینش که از نفس نفس بالا پایین میشد گذاشتم و چند تا نفس عمیق کشیدم تا نفس خودمم جا بیاد ... سرم رو بلند کردم و اروم زیر فکش رو بوسیدم و بوسه هام رو تا روی سینه لختش آوردم...
مشغول بوسیدن تن شکلاتیش بودم که دستش تو موهام چنگ شد و از خودش فاصلم داد و با نفس نفس گفت
+ بسه خونآشام ... کل تنم ... کبود شد ...یه لبخند کج زدم و آروم پوست تنش رو بین دندونام فشار دادم و بعد جاش رو لیسیدم ...
-مطمئنی بسه؟ ... دوسش نداری ؟واسه اینکه دوبار خام حرفام و کارام نشه یه نفس عمیق کشید و گفت
+ ارهههه مطمئنم ... کل جونم درد میکنه... بکش کنار خودتو تراکتور ...با خنده یه بوسه دیگه وسط قفسه سینش گذاشتم و خودمو به پشت روی تخت انداختم که بلافاصله چرخید و خودش رو روی بدنم کشید و گفت
+ وقت انتقامه تراکتور ...خندیدم و گفت
- عا عا ... وایسا وایسا ...یکم از خودم فاصلش دادم و ملافه ای که تنها پوشش بین بدنامون بودو از بینمون کنار زدم و دوباره تن لختش و چفت تنم کردم
- اخیش حالا شد ...با کف دست زد روی سینم و با خنده گفت
+ مرتیکه هیزخندیدم و نگام رو به چشای خمارش دادم
- تهسرش رو بالا آورد و نگام کرد
+ هوم؟- میدونستی انقدر قشنگی که نمیخوام ازت چشم بردارم؟
گوشه لبش رو گاز گرفت تا از لبخندش جلوگیری کنه اما با فهمیدن اینکه نمیتونه جلوش رو بگیره سرش رو پایین انداخت
اروم با دستم که زیر سرش بود چونش رو بالا آوردم و آروم لبای باریکش رو بوسیدم و لبخندش رو شکار کردم ... اونم دستش رو روی گونم گذاشت و همراهیم کرد ... یکم که گذشت اروم عقب کشید و گفت
+ تو هم میدونستی انقدر دوست دارم و کنارت آرامش و امنیت دارم که نمیخوام حتی یه لحظه هم از تو بغلت بیرون بیام؟یه لبخند گنده از حس خوبی که جملش بهم داد زدم و گفتم ...
- هی پسر کوچولو ... اگه میخوای دوباره بهت حمله نکنم کمتر دلبری کن ...
YOU ARE READING
You're mine | تو مال منی
Werewolf•| تو مال منی |• ▪︎namjin دستش رو کنار صورتش گذاشت و گونش رو نوازش کرد ... اما با چیزی که گفت دستش روی گونش خشک شد پسر کوچیک تر آروم و با سرد ترین حالت ممکن گفت - ازت ... متنفرم ▪︎kookv - تهیونگا ... لطفا ... کنارم بمون ... من همه چیزو درست میکنم...