هوسوکدر اتاق رو باز کردم و رفتم تو ... نگام رو به نامجونی که روی تخت خوابیده بود دادم ... غمگین گفتم
- دوباره که خودتو سر اون عشقت لت و پار کردی پسر ..دور گردنش آتل بود و صورتش پر زخم ... همونطور که سمتش میرفتم خندیدم و گفتم
- شرمنده دیر کردم رفیق ... اون جفتت نمیذاشت بیام پیشت ... میترسید بلا ملا سرم بیاد ...با پام صندلی رو جلو کشیدم و کنار تختش نشستم ...
- زیادی دلرحمه و مهربونه ...نگام رو به چشای بستش دادم ...
- راستی نامجونا ... میخوام به نصیحتت گوش کنم ... میخوام یه شانس دوباره به خودم بدم ... شایدم یه شانس به یون هی برای داشتن یه خانواده درست حسابی؟ ...خندیدم و گفتم
- دارم زر میزنم ... راستش رو بخوای بهت حسودیم شده نامجون ... دلم میخواد یکی رو داشته باشم که اونجوری که جین عاشق توعه عاشقم باشه ...بلند شدم و پانسمان زخم سرش رو باز کردم ... دستم رو روی زخمش گذاشتم و چشام رو بستم ... راستش رو بخواین خودمم نمیدونم چجوری این کارو میکنم ... فقط به این فکر میکنم که نمیخوام آسیبی به کسایی که برام عزیزن برسه ...
وقتی مطمئن شدم چیزی جز یه زخم سطحی نموتده چشامو باز کردم و با خنده گفتم
- اینم بمونه که اون جفت کوچولوت کلم رو نکنه ...آروم دستش رو گرفتم باید مطمعن میشدم... باید مطمعن میشدم که خطری تهدیدش نمیکنه ... بعد میتونستم به زندگی خودم برسم ...
بعد چند لحظه دستش رو ول کردم و با لبخند گفتم
- بهتره زودتر بیدار شی خرس گنده ... زندگیت واسه اینکه بخوای الان بمیری زیادی قشنگه ....
چند هفته بعد
جینبا دل درد از خواب پریدم ... روی تخت نشستم و از درد تو خودم جمع شدم ... زیر دلم شدید تیر میکشید
+ ا.اخخخ ....ن.نکنه ... نکنه کوچولو هام چیزشون شده؟ ...
به زحمت از جام بلند شدم و خودمو تا در رسوندم ... به محض اینکه از اتاق که بیرون رفتم با دردی که تو شکمم پیچید روی زمین افتادم
+ ایییییی ... ک.کمک ...نفهمیدم چقدر گذشت اما چیزی نمونده بود از درد بیهوش بشم که جیمین پیداش شد و خودش رو رسوند پیشم ... ترسيده گفت
× ه.هیونگ ... چت شده ...خوبی؟
بی حال گفتم
+ب.بچه ها... هام ...× یونگییییی ... یونگگگگگ بیاااا ... نترس هیونگ الان میریم بیمارستان
کل تنم عرق سرد بود و از درد میلرزیدم ...
.
یونگی
نگران پام رو تکون می دادم و نگران به جینی که زیر سرم بود نگاه میکردم ... دلم به حالش کباب بود ... دردی نبود که اون نکشیده باشه...
YOU ARE READING
You're mine | تو مال منی
Werewolf•| تو مال منی |• ▪︎namjin دستش رو کنار صورتش گذاشت و گونش رو نوازش کرد ... اما با چیزی که گفت دستش روی گونش خشک شد پسر کوچیک تر آروم و با سرد ترین حالت ممکن گفت - ازت ... متنفرم ▪︎kookv - تهیونگا ... لطفا ... کنارم بمون ... من همه چیزو درست میکنم...