Addicted To You

915 184 137
                                    


ژانویه ۲۰۱۶

تاریکی شب ؛ رقص ملایم برگ درخت ها توی باد ؛ صدای دور موسیقی و سوز سردی که زیر پوست میخزید و تا استخون جلو میرفت... همه و همه غیرواقعی بنظر میرسیدند. مثل یک خواب بی سر و ته! مثل یک توهم...

لب هاش به لبخند سردرگمی باز شدند و سرش رو به دیوار پشتش تکیه داد. نمیدونست چند دقیقه ست اونجا وایساده. اصلا نمیدونست چطور به اونجا رسیده! مثل خواب زده ها فاصله ی تراس تا انتهایی ترین بخش حیاط رو طی کرده بود و غرق در افکارش در دیوار پشتی فرو رفته بود.

ذهنش آشفته بود و مدام از شاخه ای به شاخه ی دیگه میپرید. یک لحظه به جی اون فکر میکرد و لحظه ی بعد به آقای لی. بعد یاد رویاها و آینده ش میفتاد و لحظه ی بعد ذهنش به سمت خانواده ش کشیده میشد.

اما در انتهای تمام این افکار ضد و نقیض ، یادآوری یک اسم باعث میشد هر چیزی که توی ذهنش به هم بافته ، مثل دونه های بی ارزش غبار پراکنده بشن. درست طوری که انگار هیچوقت وجود نداشتن!

تنها یک اسم...

از سر ناباوری تکخندی حرصی زد و زبونش رو روی لب هاش کشید.

-تهیونگ...

این بار خندید.

-ته... هیونگ!

با طولانی شدن خنده ش ، کمی به سمت جلو خم شد و دستش رو روی شکمش فشار داد. بعد از‌ چند لحظه ناگهان دست از خندیدن کشید و نگاه بهت زده ش رو به چمن های زیر پاش دوخت.

-تهیونگ؟

پلکی زد و زمزمه ی درمونده ش بین صدای باد گم شد.

-حالا باید چیکار کنم؟

نفس عمیقی گرفت و کف دو دستش رو محکم روی صورتش کشید. گیج شده بود و مابین این استیصال ، فکر تهیونگ مثل صاعقه ای به افکارش میزد و تمام منطق هاش رو به چالش میکشید.

جونگکوک سعی میکرد تصمیم درستی بگیره اما اهمیتی نداشت که چقدر براش تلاش میکنه. تصمیمی برای گرفتن باقی نمونده بود! تنها یک گزینه مقابلش بود و اون حق انتخاب نداشت.

شاید قبلا متوجهش نبود اما حالا که اینطور در تنگا قرار گرفته بود میفهمید... حالا میتونست عمق آلودگی روحش به اون پسر رو احساس کنه. خیلی دیر بود! اون به تهیونگ معتاد شده بود!

لبخند ملایمی روی لب هاش نشست.

جونگکوک متوجه بود! اون کاملا به فاجعه ای که درست در مقابل نگاهش درحال رخ دادن بود آگاه بود. تهیونگ در مقابل آرزوهاش... تهیونگ در مقابل باید و نبایدهاش... تهیونگ در مقابل خط قرمزهاش!

انگار تمام زندگی و آینده ی جونگکوک یک طرف قرار گرفته بود و چشم های دعوت کننده ی کیم تهیونگ یک طرف دیگه!

US.Where stories live. Discover now