سلام دردونه هام :)حالتون خوبه؟
امیدوارم همه تون خوب خوب باشین...
این بار میخوام حرفای آخر پارت مو اول پارت بزنم :)
توی قسمتای مهمی از داستان هستیم! میشه گفت که US تقریبا داره پوست میندازه و این منو خوشحال میکنه :)
من واقعا از نگاه گرم تون و عشقی که تا اینجا به من و بچه م دادین ممنونم! به هر حال این انرژی شما بود که به منم انرژی میداد. همیشه این شما بودین که US و کاراکتراشو زنده نگه میداشتین!
اما موضوعی هست که باید بهتون بگم.
کلوچه ها... یه درگیری تو زندگی شخصیم پیش اومده این روزا که بشدت منو محدود میکنه و علاوه بر گرفتن وقت و انرژیم ، ذهنمو خیلی بهم میریزه. تقریبا یه ماهی هست که درگیر این موضوعم و تو این یه ماه هر بار که سعی کردم بنویسم تقریبا به در بسته خوردم. البته موضوع ترسناکی نیست و میشه گفت موقتیه ، ولی خب تا موقعی که وجود داره منو زمین گیر میکنه. اینه که فک میکنم مجبورم که یه مدت کوتاهی رو پیش تون نباشم. یه مدت خیلی کوتاه ، تا اواسط شهریور مثلا!
بعدش برمیگردم ، با قسمتایی از US که خودم بی نهایت براشون هیجان زده ام و دوستشون دارم :) اسلحه م کاملا آماده ی شلیکه! دیر یا زود قراره تیر خلاص فصل اولو بهتون بزنم :))
اینه که آره... میتونید تا اواسط شهریور برامون صبر کنید و دردونه ی منو فراموش نکنید؟
منم تو این مدت همه ش به واتپد سر میزنم :)
و در آخر اینکه پارتی که آپ میکنم آخرین نوشته ی آماده ایه که دارم. چند شب پیش یه کلوچه ای بهم گفت دلش تنگ شده ، منم خلع سلاح شدم :)))
امیدوارم لذت ببرید...
بوسه ی گرمی روی چشم های قشنگ تک تک شما میگذارم!
---------------------------------------
-با آیرین ازدواج نمیکنم...-چ-چی؟!
-پارک مینا ، کانگ سوجین ، سو میونگ ، نام بونگچا ، سونگ دایونگ... دخترایی که باهاشون تو رابطه ای یا تا چند ماه قبل بودی. بعضیاشون هستن که میری خونه شون و بعضیاشونم میبری هتل... حتی بعضی وقتا دو سه تاشون همزمان میان پیشت! اگرم بخوای بری هتل ، همیشه لوته رو انتخاب میکنی. هتل لوته ، اتاق وی آی پی ، طبقه ی بیست و سوم!
گوشی تلفن از دست ووشیک رها شد و با صدای بدی روی زمین افتاد. پسر جوون بالاخره سرش رو بلند کرد و مردمک های بی حسش رو روی صورت وحشت زده ی مرد روبروش حرکت داد.
-ازت عکس و فیلم دارم. دست خودم نیست ، پیش کسیه که تو حتی نمیشناسیش! بخاطر همه ی اینا ، بهتره این قضیه ای که بین من و توعه همین امروز و همینجا تموم شه... من هیچوقت با آیرین ازدواج نمیکنم و توام یه مصاحبه ی رسمی ترتیب میدی و همه ی شایعاتی که تو این مدت درباره ی قرار گذاشتن مون سر زبونا بوده رو تکذیب میکنی... وگرنه قبل از اینکه به انتخابات برسیم ، تمام کره میفهمن که نماینده ی آینده شون با بچه های زیر سن قانونی میخوابه!
YOU ARE READING
US.
Fanfictionجئون جونگکوک ؛ پسر ساکت و خجالتی یه سرایدار معمولی که برای آینده ش آرزو های بلندپروازانه ی زیادی داره... اون همیشه دقیقا میدونه که از زندگی چی میخواد و داره چیکار میکنه و بنظر میرسه هیچ چیز نمیتونه حساب کتابش رو بهم بزنه! جونگکوک یه پسر خوبه! کیم ته...