می ۲۰۱۶صد و هفتاد و چهار ، صد و هفتاد و پنج ، صد و هفتاد و شیش ، صد و هفتاد و هفت...
فشار ملایم دستی رو روی یکی از سرشونه هاش احساس کرد.
صد و هفتاد و هشت ، صد و هفتاد و نه ، صد و هشتاد...
دست کسی که حمایتگرانه شونه ش رو فشرد و روی صندلی پلاستیکی کنارش نشست. بعد ، با برداشتن انگشت هاش از روی کتفش ، اون ها رو روی زانویی گذاشت که با سرعت زیادی در حال بالا و پایین شدن بود.
صد و هشتاد و یک ، صد و هشتاد و دو...
حرکت عصبی زانوش متوقف شد.
-جیمینو فرستادم بره برات لباس بیاره... تا اون موقع لبه های این پتوی کوفتی رو محکم نگه دار!
پلک کوتاهی زد و بدون اینکه حواسش از شمردن پرت بشه ، به معنی حرف هایی که شنیده بود فکر کرد.
پس تهیونگش چی؟ کسی برای اون لباس نیاورده بود؟!
-بیا... بیا یکم از این دوناتا بخور! رنگ به روت نمونده... نمیخوام تو رم کنار تهیونگ دراز کنم بچه!
صد و هشتاد و هشت ، صد و هشتاد و نه ، صد و نود...
اینکه کسی برای پسرکش لباس نیاورده بود ، نه تنها این معنی رو میداد که اون قرار بود برای مدتی همونجا بمونه ، بلکه نشون دهنده ی این واقعیت هم بود که تن قشنگش باید توی همین پارچه های زشت و آبی باقی میموند!
صد و نود و یک ، صد و نود و دو ، صد و نود و سه...
پارچه هایی که زیادی نازک بودن...
صد و نود و چهار ، صد و نود و پنج ، صد و نود و شیش...
اینطوری تهیونگش سردش میشد!
-میشنوی چی میگم جونگکوک؟ اگه نمیتونی اینو بخوری برات آبمیوه بگیرم
مو مشکی پتوی روی دوشش رو عقب زد و بی توجه به حرف های پسر کناری ، از روی صندلی بلند شد. فاصله ش تا تهیونگ زیاد بود ، میخواست خودش رو به تخت پسر کوچکتر برسونه.
صد و نود و هشت ، صد و نود و نه ، دویست...
حرکتی که با حلقه شدن محکم انگشت هایی دور مچش ، خیلی سریع متوقف شد.
-کجا داری میری؟!
جونگکوک سرش رو برگردوند و نگاه گیجش روی صورت یونگی نشست.
پسرکش حتما سردش بود ، جونگکوک میتونست احساسش کنه!
دویست و سه ، دویست و چهار ، دویست و پنج...
اصلا خودش موقع کمک برای عوض کردن لباس هاش ، سرمای پوستش رو لمس کرده بود.
-میخوام... میخوام این پتو رو بندازم روش هیونگ...
YOU ARE READING
US.
Fanfictionجئون جونگکوک ؛ پسر ساکت و خجالتی یه سرایدار معمولی که برای آینده ش آرزو های بلندپروازانه ی زیادی داره... اون همیشه دقیقا میدونه که از زندگی چی میخواد و داره چیکار میکنه و بنظر میرسه هیچ چیز نمیتونه حساب کتابش رو بهم بزنه! جونگکوک یه پسر خوبه! کیم ته...