سلام کلوچه های دلبر من :)حالتون چطوره؟ خوبین؟ (همه بگین بله -_- حالت دیگه نداریم)
واو :)))) من که باورم نمیشه بالاخره اینجاییم! یعنی ذهنم نمیتونه بپذیره ، وگرنه این انگشت شستم که آرتروز گرفته کاملا باور میکنه (خنده)
شما میتونین باور کنین؟!
خب راستش میخواستم این چرت و پرتامو اول پارت بگم ، بعد حس کردم اون موقع همه میزننش جلو ، منم گفتم اول بنشونم تون اینجا قشنگ قوانینو توضیح بدم بعد قسمت آخرو آپ کنم! بنظر خودم که خیلیم کار خوبی کردم >~<
قوانین مونم خیلی ساده س!
فالوم نکنین؟ قهر میکنم :(
ووت ندین؟ قهر میکنم :(
به پارتای قبل ووت ندادین ، بازم برنمیگردین ووت بدین بهشون؟ قهر میکنم :(
کامنت نذارین؟ قهر میکنم :(
اگه کم کامنت بذارین و وسطاش علائم حیاتی تونو از دست بدین؟! درسته ، بازم قهر میکنم :(
حتی اگه بچه ی منو به دوستاتون معرفی نکنین ، اون موقع منم میفهمم و دوباره باهاتون قهر میکنم :(
کلا هر قدم اشتباهی بردارین قهر میکنم (خنده)
اصن دلتون میاد؟! این پارت دوازده هزار کلمه س! بخدا انگشت شستم کج شده انقد پشت سر هم نوشتم (خنده)
با اینکه اکثرا میدونین ، اما لازم میدونم دوباره تکرار کنم که پارت بعد ، آخرین پارت از دفتر اول روایت US خواهد بود
فصل دوم داخل همین بوک و با همین روند ادامه میکنه
و درنهایت اینکه اینجانب ، نویسنده ، از تمام شما ، همه ی همه تون ، با تمام قلبم ممنون و سپاسگزارم که به من و دردونه ی کوچولوم اعتماد کردین و تا اینجای مسیر باوجود تمام کم و کاستی ها همراه مون بودین و دلگرمی من شدین...
پارت بعدی رو بلافاصله بعد از این پارت میکنم
دوستون دارم کلوچه ها :)
لطفا به آخرین پارت از دفتر اول US ، تا جایی که میتونید عشق بدید♡
YOU ARE READING
US.
Fanfictionجئون جونگکوک ؛ پسر ساکت و خجالتی یه سرایدار معمولی که برای آینده ش آرزو های بلندپروازانه ی زیادی داره... اون همیشه دقیقا میدونه که از زندگی چی میخواد و داره چیکار میکنه و بنظر میرسه هیچ چیز نمیتونه حساب کتابش رو بهم بزنه! جونگکوک یه پسر خوبه! کیم ته...