سپتامبر ۲۰۲۳روی کاناپه ی بزرگ جلوی تلویزیون لم داده بود و با چرخوندن لیوان پایه بلند توی دستش ، مایع سرخ درونش رو به گردش درمیاورد. دامن کوتاه لباس خواب ابریشمیش بالا رفته بود و پوست سفید و رنگ پریده ی پاهای بدون پوشش رو با دست و دل بازی به نمایش میذاشت. بوی تند عودی که چند دقیقه ی پیش روشن کرده بود ، به خوبی توی بینیش می پیچید.
-طبق برآورد کارشناسان ، پروژه ی انجلز یکی از بزرگترین پروژه های خیریه ی ده سال اخیر در کره جنوبی می باشد. بودجه ی اصلی این پروژه از طرف SH groups ، پونزده میلیارد وون اعلام شده است که در حال حاضر SH groups و Bae hospitals تامین کننده های اصلی آن می باشند. طبق آخرین صحبت های انجام شده در خصوص...
با شنیدن صدای وارد شدن رمز در ، پلکی زد و بدون گرفتن نگاهش از صفحه ی تلویزیون ، لیوان شراب رو روی لب هاش گذاشت و جرعه ی کوچیکی نوشید.
صدای بوق دستگاه بلند شد. رمز رو اشتباه زده بود. اما خب... این که چیزی نبود که بخواد تازه باشه!
نگاهش رو قفل تصویر پسر توی صفحه ی نمایش که در حال مصاحبه با گزارشگر بود ، نگه داشت.
حقیقتا که بی نقص بود...
با شنیدن دوباره ی صدای بوق دستگاه ، لیوان شراب رو روی میز پایه کوتاه جلوش رها کرد و بلند شد. پاهای برهنه ش بدون اینکه عجله ای داشته باشند ، با رخوت روی سرامیک های سرد کف اتاق کشیده میشدند و جسم پیچیده درون لباس خواب سفیدش رو با بی میلی به سمت در هدایت میکردند.
صدای دستگاه برای سوم به گوش رسید. لابد باز هم مست بود!
در رو باز کرد و به تصویر پشتش خیره شد.
بود...
مست بود!
کت مشکی رنگش رو روی یک دستش انداخته بود و با دست آزادش به چارچوب در تکیه زده بود. دو دکمه ی اول پیرهن سفیدش باز بود و گره کراوات نازکش شل و بی نظم روی سینه ش نشسته بود.
نگاهش رو روی هیکلش جابجا کرد.
تمام بدنش خیس بود!
چند طره از موهای به هم چسبیده از رطوبتش روی پیشونی و چشم هاش رو پوشونده بود و لباس های مرطوبش تنش رو در آغوش گرفته بودند.
چقدر نوشیده بود که زیر این بارون ، مستی از سرش نپریده بود؟
-رمزِ... رمز درو واسه چی... عَ... عوض کردی؟!
در سکوت نگاهش رو به صورت رنگ پریده ی پسر مقابل برگردوند. چه حکمتی بود که توی اون همه آشفتگی ، زیباتر میشد؟
بدنش رو از جلوی در کنار کشید و به سمت کاناپه حرکت کرد.
+لباساتو بنداز تو حموم... کل هیکلت خیسه!
YOU ARE READING
US.
Fanfictionجئون جونگکوک ؛ پسر ساکت و خجالتی یه سرایدار معمولی که برای آینده ش آرزو های بلندپروازانه ی زیادی داره... اون همیشه دقیقا میدونه که از زندگی چی میخواد و داره چیکار میکنه و بنظر میرسه هیچ چیز نمیتونه حساب کتابش رو بهم بزنه! جونگکوک یه پسر خوبه! کیم ته...