Blood for Blood

500 90 337
                                    


قبل از شروع پارت ، حتما این خطوط رو بخونید

پارت قبلی چند وقت پیش با اسم Shot glass of Tears آپ شد ، اما نوتیفش برای خیلیا نرفت. پس قبل از خوندن پارت جدید ، پارت قبلی رو حتما چک کنید.

لطفا ووت بدین ، به این پارت و تمام پارت های قبل که ووت دادن بهشون از دست تون در رفته! یا حتی اگر تا اینجای روایت در سکوت و بدون روشن کردن ستاره ها کنارم بودین‌... ووت دادن شما Us رو توی هشتگاش بالا میبره و باعث بیشتر دیده شدنش میشه.

لطفا کامنت بذارین ، که در متولد شدن کلمات Us بیشتر از چیزی که فکرشو میکنید ، تاثیرگذاره! صادقانه ، زمانی که اوضاع کامنتا خوبه واقعا سریعتر مینویسم و پارت بعدی خیلی زودتر به دست تون میرسه.

امشب علاوه بر این پارت ، یک پارت دیگه هم بلافاصله آپ میکنم. و اگر مجموع بازخوردتون به این دو پارت و حتی پارت های قبلی رضایت بخش باشه ، پارت بعدی هم به همین سرعت آپ میشه.

لذت ببرید♡ امیدوارم نوازشگر نگاهتون باشه...

----------------------------------------

دسامبر ۲۰۱۶ - چهارمین جلسه ی رسمی دادگاه

فضای جلسه نسبتا ناآروم بود.‌ پچ پچ افراد حاضر در سالن ، لا به لای سکوت های مقطعی بین سوال و جواب های رسمی ، واضحا شنیده میشد و با وجود اینکه بیشتر از بیست یا بیست و پنج نفر در سالن دادگاه حضور نداشتند ، اما باز هم ایجاد نظم برای قاضی پرونده گاهی نسبت به حالت عادی کمی سخت تر میشد.

در جایگاه متهم پرونده ، کیم تهیونگ به تنهایی ایستاده بود و برخلاف جلسات قبلی ، به هیچ نقطه ای از سالن بجز سطح چوبی میز بلند پیش روش نگاه نمیکرد. پسر جوون کاملا غرق دنیای خودش بود و اگر کسی برای چند ثانیه رفتارش رو زیر نظر میگرفت ، به راحتی متوجه حواس پرتی و بی اهمیتیش نسبت به اتفاقات دور و برش میشد‌.

-پس برق ساختمون ناگهانی قطع شد ، درست میگم؟

دادستان پرونده از دختر کم سن و سال و غریبه ای که داخل جایگاه شهود ایستاده بود ، پرسید و منشی حرفش رو یادداشت کرد. دختر جوون چند بار پلک زد و گوشه ی لباسش رو بین انگشت هاش فشرد.

-بله! یهویی بود ، هیچکس توقعش رو نداشت...

دادستان سرش رو به نشونه ی تایید تکون داد.

-وقتی که این اتفاق افتاد شما دقیقا کجا بودین خانوم؟

-من... تقریبا زمان زیادی از مهمونی رو... نزدیک به راه پله گذرونده بودم کلا! چون که از اولش رو همون کاناپه ها نشسته بودیم... اون موقعم که برقا رفت ، من هنوز کنار پله ها بودم و از قبلش داشتم میرقصیدم‌.

-که اینطور... شما توی اظهارات قبلی تون گفته بودین که فقط متوجه آقای کیم تهیونگ شدین که یکم قبل از قطع شدن برقای ساختمون ، از پله ها بالا رفت ، اما اشاره ای به دیدن آقای جئون یا شخص دیگه ای نکردین. این یعنی بطور کلی ، خیلی حواس تون به دور و برتون نبوده! پس میشه بگین دقیقا چطور متوجه آقای کیم شدین و از کجا میدونین که ایشون رو با شخص دیگه ای اشتباه نگرفتین؟

US.Where stories live. Discover now