قلبم دوباره با تپش شروع به زدن کرد...
درباره یونگی بود... درباره بهترینِ بهترینم بود...
= خ... خوب...
× یونگی زنده اس!اب دهنمو به زور قورت دادم. دنبال یک راه فرار از این همه تلاطم و هیاهو توی ذهن و دلم بودم و ناگهان جونگکوک بطری رو باز کرد و جلوی دهنم گرفت.
× عشقم آروم باش یکم آب بخور.
یکم آب رو چند قورت خوردم و با پشت دست دستش که بطری داخلش جا داشت رو دور کردم و سرمو پایین انداختم...
من هیچوقت اشک نریختم...
آخرین بار ناپدید شدن یونگی بود و الان پیدا شدنش.
این اشک ها همش برای اون رفیقِ نامرد چیکه میکرد
چرا فکر نمیکرد جین چی میکشه... چرا فکر نمیکرد من عین داداشش بودم.
دستِ جونگکوک پشت کمرم نشست و اروم نوازش وار پشتِ کمرم رو نوازش کرد؛ تا یکم حالم سر جاش بیاد.
×عشقم سرتو بیار بالا ببینمت.
= یکم دیگه...حسم میگفت صدام خیلی بعض داشت از گریه مشخص بود و حتما جونگکوک متوجهش شده بود که جلوم زانو زد و با دست راستش چونمو گرفت و سرمو بالا گرفت.
× چرا گریه میکنی اخه؟
= دلم... براش... تنگ شده
هق هقم بیشتر شد و همین باعث شد تا جونگکوک بغلم کنه و بوسه ای کوتاه به گردنم بزنه.
امروز بهترین روز زندگیم بود.
این گریه ها از همه چی نشات میگرفت. دلتنگی؛ بیقراری؛ رهایی و پیدا شدن...**********
(از زبان تهیونگ)
ماشین مشکی رنگ شرکت رو تو قسمتِ پارکینگ خونه گذاشتم و وارد خونه ای که دو سه سالی هست گرفتمش حرکت کردم و واردش شدم.
_________________________________________نمای بیرونی خونهِ تهیونگ که داخلش مستقله!
_________________________________________بعد از اینکه وارده خونه شدم کتم رو طبق عادت روی مبلِ اولی توی هالِ خونه پرت کردم و کرواتمو شل کردم. تو این همه سال فقط جونگکوک رو اجازه دادم که وارده خونه ام بشه؛ حتی به لیسا هم اجازه ورود ندادم...
این خونه تنها حریم خصوصیه منه که منو دور از همه چی نگه داشته...
دور از آدما؛ دور از هیاهو؛ دور از مشکلات...
حتی دور از یونگی!!!
با به یاد اوردن یونگی و اون قیافه جدیدش که توی پرونده دیدم اخمم بهم گره خورد.
رو مبل راحتی توی هال ولو نشستم چشم هامو بستم.
_________________________________________
YOU ARE READING
انتخابِ اشتباه! فصل دوم (تکمیل شده)
Romanceچرا تونستم فراموشت کنم؟! بعد از اینکه مثل آب تو زمین فرو رفتی! هرروز و هرشبم شده بود فکر کردن بهت... نمیخوام اینو بگم ولی کامل حسم سرد شده... تو این مدت تونستم با نبودنت کنار بیام. حتی اگه مُرده باشی! _______________________________________________...