با کشیدن کناره یقه ام از پشت ناخواسته سرمو بالا گرفتم و با فرد رو به روم چشم تو چشم شدم و نفس نفس میزدم.
_ مشتاق دیدار مین یونگی!آب دهنمو آروم قورت دادم و با ترس ناخواسته ای که تو دلم پخش شده بود بهش زل زدم و سعی کردم هیچ لرزی تو صدام نباشه و لب زدم:
+ سلام...
_ راه گم کردی باز اومدی اینجا؟!چشم هامو بستم و خواستم ذهنمو برای هر زد و خوردی اماده کنم که با صدای قفل شدن در رختکن مواجه شدم...
چشم هامو باز کردم و با تهیونگی که تازه از در رختکن فاصله گرفته بود و دوباره سمتم میومد مواجه شدم...تا خواستم از حالت چهار زانو دربیام و بلند شم؛ با کشیده شدن یقه ام و چسبوندنم به آیینه قدی تو رختکن مواجه شدم...
با حرص چشم هام رو بهش دادم و از بین دندون هام لب زدم:
+ میشه بگی چه مرگته؟
_ چه مرگمه؟!
+ ...همونجور که تای ابروش رو طبق عادت همیشگیش بالا انداخت با نگاه طلبکارانه ای که به خودش گرفته بود دوباره لب زد:
_ اینستامو چک میکنی!!!فاک... از کدوم قبرستونی فهمیده بود.
نکنه بخاطره... نه من حتی عکسمم کامل مشخص نیست!!!
_ فکر کردی متوجه نمیشم هوم؟
+ من... من...
_ دروغ نگو مین یونگیآروم سرشو سمتم خم کرد و همزمان که حرف آخرشو زمزمه میکرد پیشونیشو به پیشونیم چسبوند.
از این همه نزدیکی اونم به این شکل ناخواسته نفسم نامنطم میزد...
نمیدونم خوشحال باشم یا بترسم؟آب دهنم رو برای بار هزارم قورت دادم و به حرف اومدم:
+ چت شده کیم تهیونگ؟
_ هیششش...آروم دست راستشو سمت کمرم اورد و زیر تیشرتم حرکت داد. دست گرمش رو تن ام باعث شد کوتاه بلرزم و ناخواسته تکون بخورم.
سرشو عقب برد و بهم خیره شد...همونجور که انگشتاش رو روی تنم به رقص درمیاورد و باعث لرزش کوتاه بدنم میشد خشدار لب زد:
_ چرا اینستامو چک کردی؟
دستمو با تمام خواستن ها روی مچ دست راستش گذاشتم و گفتم:
+ دستتو بردار کیم تهیونگ ...************
(از زبان تهیونگ)
داشت از جواب دادن طفره میرفت...
این گربه کوچولو فکر میکنه شیر شده!!! دستمو به کمرش رسوندم و زیر تیشرتش بردم.با حس سردی بدنش ناخواسته نگاهم خمار شدم و تنم گُر گرفت...
چرا فقط تو میتونی اینجور بی تابم کنی...
+ دستتو بردار کیم تهیونگ ...نگاهمو به چشم های وحشیش دادم... اونقدر سرکش و بی باک شده بود که داشت انقدر وقیحانه حرف هارو تلفظ میکرد؟!!!
YOU ARE READING
انتخابِ اشتباه! فصل دوم (تکمیل شده)
Romanceچرا تونستم فراموشت کنم؟! بعد از اینکه مثل آب تو زمین فرو رفتی! هرروز و هرشبم شده بود فکر کردن بهت... نمیخوام اینو بگم ولی کامل حسم سرد شده... تو این مدت تونستم با نبودنت کنار بیام. حتی اگه مُرده باشی! _______________________________________________...