اول از همه قبل از شروع پارت میخوام از تک تکتون تشکر کنم.❤
از خیلی هاتون که تا الان موندین و دارین با رمان جلو میرین و از خیلی هاتون که با نقد های خوبتون به بهتر شدن پارت کمک کردین.🥺❤🐾
قبل از شروع پارت باز هم میخوام دیالوگ های کارکترهای رمان رو بزارم؛ قبل شروع حرف زدنشون این علامت مخصوص پشت صحبتشون قرار میگیره و باعث میشه متوجه بشین کدوم دیالوگ برای کدوم کارکتره...دیالوگ کارکترهای رمان:
_ کیم تهیونگ
× جئون جونگکوک
= کیم سئوکجین
* جنی
$ لالیسا
... باقی افرادِ سیاه لشکرتذکر:
برای کسایی که از اسمات خوششون نمیاد قبل و بعد تموم شدن صحنه های اسمات رو با علامت 🔞 نشون میدم؛ پس با خیال راحت بخونین.
_________________________________________(از زبان تهیونگ)
با خودکاره تو دستم مشغول ور رفتن بودن تا بتونم یکم بتونم ذهنمو روی کار تمرکز کنم...
همونجور که داشتم به خودکار تو دستم خیره میشدم متوجه انگشتر تو انگشتِ حلقه ام شدم.
یک سالی میشه با لیسا نامزد کرده بودم. از این بابت راضی ام؛ اون منو دوست داره و تو کارشم فوق العاده موفقه...
_________________________________________(دیزاین و نمای داخلی اتاقِ کاره تهیونگ)
_________________________________________(تیپ و استایلِ تهیونگ موقع کار)
_________________________________________
لبخند کمرنگی رو لبم نشست و خودکار رو تو دست راستم دادم و شروع کردم امضا کردنه چند تا قرار داد کوچیک و خوندن استخدامی های جدید.
همشون روزمه خوبی داشتن اما کافی نبودن.
زیاد دیگه خوب بودن... مسلما دادن دستکاری کردن یا هرچی ولی تو کار افتضاح بودنشون رو میشد و بعدشم اخراج!
با تقه ای به در بدون اینکه سرمو از ورقه های مسخره جلوم بالا بیارم اروم و محکم لب زدم:
_ بیا تو
YOU ARE READING
انتخابِ اشتباه! فصل دوم (تکمیل شده)
Romanceچرا تونستم فراموشت کنم؟! بعد از اینکه مثل آب تو زمین فرو رفتی! هرروز و هرشبم شده بود فکر کردن بهت... نمیخوام اینو بگم ولی کامل حسم سرد شده... تو این مدت تونستم با نبودنت کنار بیام. حتی اگه مُرده باشی! _______________________________________________...