🔞ادامه ی صحنه های🔞
همزمان دیک صورتیش تا قسمت پایین شکمش کشیده شده بود و پریکامش لبه پیراهن کرم رنگشو تا حدی خیس کرده بود...
قراره یه روز به یاد موندنی برات بسازم پرنس!همونجور که زیر پاشو گرفته بود و اجازه داده بود تا منطره وصف نشدنی جلو روم رو با لذت ببینم انگشت هامو از دهنش خارج کردم و اروم روی حفره صورتی دآغش گذاشتم.
با برخورد انگشتام روی حفره اش تکون کوچیکی خورد؛ اما اهمیتی ندادم و همزمان دوتا انگشت وسطمو به خاطر لیزی ای که داشت تا نصف وارد حفره اش کردم.
+ عاههههه تهیبا صدای ناله اش اب دهنمو قورت دادم که به تکون خوردن سیبک گلوم ختم شد.
از اینکه داشتم کاری میکردم به خاطر من به اوج برسه و ناله اش کل خونه رو پر کنه؛ تو موست خودم نمیگنجم...انگشتامو بیشتر واردش کردم که باعث شد سرشو به تاج مبلی که بهش تکیه داده بود تکیه بده و چشم هاشو ببینه.
+ عاههه یه جوریه عاهخ.
_ چجوریه هوم؟!وقتی دیدم جوابمو نمیده و با گاز گرفتن لبهاش جلوی حرف زدنشو میگیره؛ انگشت هامو بی مقدمه از حفره ی هورنیش خارج کردم که به نبض زدن و باز موندنش ختم شد.
ناله ای از سر نارضایتی کرد و چشم های بسته شده اش رو از هم باز کرد و تکیه سرشو از تاج مبل برداشت.
با صدای خشدار و هورنیم لب زدم:
_ چی میخوای هوم؟چشم هاشو کوتاه رو هم فشار آورد و زبون صورتی رو به قرمزشو دور لبش کشید.
+ خودت میدونی!
_ نح! نمیدونم...با جواب دادنم کفری شد و همونجور که دوباره چشم هاشو رو هم میزاشت لب زد:
+ انگشتهاتو میخوام
_ واسه چی؟؟؟
+ سوراخ لعنتیمو پر کنه.لحن حرف زدنش در کنار حرصی بودن هورنی بود و همین باعث میشد تا بیشتر کلافه بشم.
انگشت هامو دوباره وارد سوراخ لعنتیش کردم و دست آزادمو زیر پیرهنش بردم و با انگشصت اشاره و شصتم نوازش وار روی بخیه اش رو لمس میکردم.
به خاطره زخمی که داشت نباید پهلوش کوچیکترین سرمایی رو حس میکرد برای همین از درآوردن پیراهنش دست کشیدم و به نوازش کردن پهلوش ادامه دادم...
نمیخواستم بهش فشار بیاد و لذتم کار دستش بده...
لبامو اروم و با حصله رو جاجای پوست برهنه گردنش تو حرکت درآوردم و انگشت هام که داخل حفره اش بود رو از هم فاصله دادم و که باعث شد ناله اش بدتر و بلندتر از قبل بلند بشه.قیچی وارد انگشتمو تو سوراخ فاکیش چرخوندم و به عکس العمل صورتش زل زدم.
میدونستم درد داره. اما اون لذتی که که باهاش تلفیق میشد داشت حس نیازمو بیشتر قلقلک میداد.
+ عاههه عاهه عاههه بیشتر
YOU ARE READING
انتخابِ اشتباه! فصل دوم (تکمیل شده)
Romanceچرا تونستم فراموشت کنم؟! بعد از اینکه مثل آب تو زمین فرو رفتی! هرروز و هرشبم شده بود فکر کردن بهت... نمیخوام اینو بگم ولی کامل حسم سرد شده... تو این مدت تونستم با نبودنت کنار بیام. حتی اگه مُرده باشی! _______________________________________________...