ناله خفیفی کردم که همین باعث شد تهیونگ سریع از لبهام جدا بشه و با حالت نگران نگاهشو به جاجای صورتم بده.
_ درد داری عشقم؟
نمیخوام اعتراف کنم ولی کاش بیشتر وقت داشتم.با صدای ارومی آره ای گفتم و همین باعث شد دیگه به بوسیدنم ادامه نده.
از کشوی کناری یک بسته دستمال مرطوب که برای پاک کردن بدن و صورت بود بیرون اورد و شروع به تمیز کردن قسمت های ضروری بدنم کرد...میتونستم به جرات بگم ؛واقعا از این موقعیت بدم میومد و حتی خجالت زده شده بودم.
اما میدونستم اگه گله کنم بدتر اوقاتش تلخ میشه.با ولوم کم صداش اروم و ملایم لب زد:
_ اینارم تنت کردم خوب استراحت کن.
شلوار و باکسر راحتی مشکی ای که اونجا بود تنم کرد .همزمان که کمری شلوارمو رو کمرم بالا میکشید یه بوسه خیلی کمرنگ رو قسمت پهلوی سالمم زد که باعث شد تکون کوتاهی بخورم.
________________________________________
تیپ و استایل یونگی بعد از پوشیدن لباس
_________________________________________
بعد از اینکه لباس هارو تنم کرد نگاه کوتاهی به چشم هام انداخت و از کنارم بلند شد و دست هاشو رو موهاش کشید.
متوجه میشدم از اینکه حالم بد بشه یا دردم بگیره نگرانی و استرس تو جونش میفته...
انگار بر خلاف تصورم خیلی زیاد منو میخواست؛ شاید بیشتر از عشقی که من نسبت به اون داشتم!همونجور که دستهاشو رو موهاش میکشید خشدار و اروم لب زد:
_ من میرم دوش بگیرمهمونجور که از چهار چوب در خارج میشد به رفتنش خیره شدم و به رفتارهایی که چند لحظه پیش داشت انجام میداد تو ذهنم مرورشون میکردم...
یعنی قراره همش این اتفاق ها بینمون بیفته؟
طاقت این همه عشق و دوست داشتن یهویی از تنها کسی که انقدر قلبمو تا الان گرم نگه داشته ندارم...دستمو اروم روی قفسه سینم کشیدم و زبونمو رو به پایین لبم زدم و سرمو پایین انداختم.
+ داری اذیتم میکنی تهی!
ŞİMDİ OKUDUĞUN
انتخابِ اشتباه! فصل دوم (تکمیل شده)
Romantizmچرا تونستم فراموشت کنم؟! بعد از اینکه مثل آب تو زمین فرو رفتی! هرروز و هرشبم شده بود فکر کردن بهت... نمیخوام اینو بگم ولی کامل حسم سرد شده... تو این مدت تونستم با نبودنت کنار بیام. حتی اگه مُرده باشی! _______________________________________________...