Part41 !غرق در تو

731 110 29
                                    

ناله خفیفی کردم که همین باعث شد تهیونگ سریع از لبهام جدا بشه و با حالت نگران نگاهشو به جاجای صورتم بده.
_ درد داری عشقم؟
نمیخوام اعتراف کنم ولی کاش بیشتر وقت داشتم.

با صدای ارومی آره ای گفتم و همین باعث شد دیگه به بوسیدنم ادامه نده.
از کشوی کناری یک بسته دستمال مرطوب که برای پاک کردن بدن و صورت بود بیرون اورد و شروع به تمیز کردن قسمت های ضروری بدنم کرد...

میتونستم به جرات بگم ؛واقعا از این موقعیت بدم میومد و حتی خجالت زده شده بودم.
اما میدونستم اگه گله کنم بدتر اوقاتش تلخ میشه.

با ولوم‌ کم صداش اروم و ملایم لب زد:
_ اینارم تنت کردم خوب استراحت کن.
شلوار و باکسر راحتی مشکی ای که اونجا بود تنم کرد .

همزمان که کمری شلوارمو رو کمرم بالا میکشید یه بوسه خیلی کمرنگ‌ رو قسمت پهلوی سالمم زد که باعث شد تکون کوتاهی بخورم.
_

_______________________________________

_______________________________________

Oops! Bu görüntü içerik kurallarımıza uymuyor. Yayımlamaya devam etmek için görüntüyü kaldırmayı ya da başka bir görüntü yüklemeyi deneyin.

تیپ و استایل یونگی بعد از پوشیدن لباس

_________________________________________

بعد از اینکه لباس هارو تنم کرد نگاه کوتاهی به چشم هام انداخت و از کنارم بلند شد و دست هاشو رو موهاش کشید.

متوجه میشدم از اینکه حالم بد بشه یا دردم بگیره نگرانی و استرس تو جونش میفته...
انگار بر خلاف تصورم خیلی زیاد منو میخواست؛ شاید بیشتر از عشقی که من نسبت به اون داشتم!

همونجور که دستهاشو رو موهاش میکشید خشدار و اروم لب زد:
_ من میرم دوش بگیرم

همونجور که از چهار چوب در خارج میشد به رفتنش خیره شدم و به رفتارهایی که چند لحظه پیش داشت انجام میداد تو ذهنم مرورشون میکردم...

یعنی قراره همش این اتفاق ها بینمون بیفته؟
طاقت این همه عشق و دوست داشتن یهویی از تنها کسی که انقدر قلبمو تا الان گرم نگه داشته ندارم...

دستمو اروم روی قفسه سینم کشیدم و زبونمو رو به پایین لبم زدم و سرمو پایین انداختم.
+ داری اذیتم میکنی تهی!

انتخابِ اشتباه! فصل دوم (تکمیل شده)Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin