Part9 دوستی

849 122 32
                                    

با سر درد عجیبی چشم هامو باز کردم.
اینجا رو اصلا نمیشناختم ؛ بعد از یک مدت کوتاه متوجه دور و اطرافم شدم...
آخرین چیزی که یادمه اینکه یه بطری شامپاین رو تا ته سرکشیدم!
هر کجام باشه کسی هست که منو یا میشناسه یا میخواد بلایی سرم بیاره.!
باید از اینجا برم!!!

دستمو بالا آوردم و خواستم استینمو بو کنم و طبق چیزی که پیش بینی میکردم بوی گنو الکل تمام بدنم رو گرفته بود و داشت اذیتم میکرد...
ولی اهمیتی به اون کوفتی ندادم و جیب هامو اول چک کردم.
اسپری هام تو جیبم بودم و اون جیبم دنبال گوشیم میگشتم ولی پیداش نکردم.
فاکی تو دلم گفتم و از تخت بلند شدم و به دور و اطرافم خیره موندم.
هیچی برام اشنا نبود ممکنه کی منو اینجا اورده باشه.
تهیونگ؟
خنده تلخی رو لبام به خاطره این فکر مضحک نشست و سریع از اتاق خارج شدم. خونه ی هر کی بود یکم زیادی لوکس بود.
من که دیشب تو مستی کار اشتباهی نکردم...
مطمئنم کاری نکردم با اینکه زیاد چیزی تو خاطرم نیست ؛ خواستم از پله ها پایین برم که متوجه زنگ گوشیم شدم.
گوشام تیز شد و سرپو سمت صدا برگردوندم.
از داخل اتاق ته راهرو همین طبقه صداش میومد...
پاورچین به سمت اتاق رفتم و اروم جوریکه صدای در بلند نشه درو باز کردم.
یه اتاق دیگه مثل همون اتاق انگار اتاق اصلی صاحبخونه بود ولی اصلا کسی داخلش نبود.
_________________________________________

اتاقِ صاحبخونه!😏😏😏_________________________________________

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

اتاقِ صاحبخونه!😏😏😏
_________________________________________

با دیدن موبایلم رو عسلی کنار تخت لبخندم خود به خود رو لبم نشست.
+ فاک اینجا چیکار میکنه.
پا تند کردم سمت موبایل و موبایلمو از رو عسلی کنار تخت برداشتم و به شماره ای که باهام تماس گرفت نگاه کردم.
هوسوک بود!!!!
_________________________________________

هوسوک بود!!!!_________________________________________

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
انتخابِ اشتباه! فصل دوم (تکمیل شده)Where stories live. Discover now