حتی اسمش باعث شد ناخواسته ضربان قلبم بیشتر بشه. چیزی نگفتم و گوشی رو قطع کردم.
چرا باید این حس عجیب با شنیدن فقط اسم فاکیش بهم دست بده...
نکنه... من هنوز عاشقشم؟نمیدونم چجوری تا زمین بازی رانندگی کردم؛ اینو وقتی فهمیدم که صدای ترمز ماشینم بلند شد و داخل پارکینگ مخصوص بودم...
از ماشین پیاده شدم و از صندوق عقب ماشین ساک ورزشی آبی رنگ رو بیرون کشیدم.
به داخل باشگاه رفتم و ساکمو داخل کمد شماره 007 که شماره VIP باشگاه بود گذاشتم.
_________________________________________دکور داخلی و نمای داخلی باشگاه تنیس
_________________________________________
شروع کردم به در آوردن کت و پیراهن زیریم.
یک حس مضخرف عصبانیت تو وجودم گُر گرفته بود.
شاید این حس بخاطره اون حرومیه یا بخاطره گریه ها مضخرف لیسا برای لغو کردن ماجرای عروسی...تک خنده ی کوتاهی کردم کتم رو روی چوب رختی داخل کمد گذاشتم و طبق عادت چندین ساله امپیراهن رو روی دوشم انداختم و سمت روشویی رفتم.
شروع کردم به خیس کردنموهام.
هوا یکم سرد بود و باید بدنمو قبل از تمرین به سرمای بیرون از محوطه عادت میدادم...بعد از خیس کردن و موهام و سردی کوتاهی که به بدنم سرایت کرد با گوشه پیراهن سفیدم گردنم که آب موهام روش چیکه میکرد رو پاک کردم و بهش اجازه پیشروی ندادم.
سمت آیینه رختکن قدم برداشتم و جلوش وایسادم و به خودمنگاه کردم.
یه پسر ۲۲ ساله که با همه داراییش هیچ احساس خوشحالی نمیکنه!!!
_________________________________________
YOU ARE READING
انتخابِ اشتباه! فصل دوم (تکمیل شده)
Romanceچرا تونستم فراموشت کنم؟! بعد از اینکه مثل آب تو زمین فرو رفتی! هرروز و هرشبم شده بود فکر کردن بهت... نمیخوام اینو بگم ولی کامل حسم سرد شده... تو این مدت تونستم با نبودنت کنار بیام. حتی اگه مُرده باشی! _______________________________________________...