انتخابِ اشتباه! فصل دوم (تکمیل شده)

Part43 اشتیاق

اما حالا باهمه اینها میخوام فقط تو صدای عاشقمو بشنوی.
+ تهی...

****************

(از زبان تهیونگ)

قلبم ناخواسته به تکاپو افتاده بود؛ انگار که میخواست اونقدر بیقراری کنه تا از کار بیفته. چشم هامو تو جاجای صورتش به حرکت دراوردم.

تا حالا بهش فکر نکرده بودم...
صدا زدن اسمم از زبون یونگی انقدر لذتبخشه.
انگشت اشارمو رو گونه اش کشیدم و تا پایین خط فکش لمسمو ادامه دادم...

خشدار و اروم همونجور که چشم تو چشم همدیگه بودیم لب زدم:
_ دوباره بگو...
+ تهی.

همونجور که رو زانوهام جوریکه زمین برخورد نکنه نشسته بودم؛ از حالت نیمه نشسته خارج شدم.

همونجور که رو صندلی نشسته بود و بالا سرش بودم
با دست چپم پشت گردنش گرفتم و سرمو جلوش خم کردم و شروع به بوسیدن لب هاش کردم.

اونقدر بوسیدمش که لب هاش نرم تر از حد ممکن شده بود و ناله هاش از سره تحریک شدنش از دهنش خارج میشد.

صداش کاری کرده بود تا بدنم ناخواسته تحریک بشه.
بدون اینکه به موقعیتش و حالش اهمیت بدم مچ دستشو گرفتم و از رو صندلی بلندش کردم.

از تو اشپزخونه بیرون کشوندمش و همون حال به بوسیدن لب هاش ادامه دادم.
زبونمو اروم با زبونش بازی میدادم و مزشو با کل وجودم حس میکردم.

یک لحظه از لب هاش جدا شدم و همزمان رو کاناپه توی هال خوابوندمش و خودمم کنارش دراز کشیدم.
دستمو زیر پیراهنش بردم و با حس نوک انگشتان با بخیه اش چشم هام رنگ دیگه ای گرفت.
نباید اذیتش کنم...

🔞شروع صحنه های🔞

دستمو از زیر پیراهنش خارج کردم و خواستم ازش فاصله بگیرم که با پین شدن دستش دور دستم جا خوردم.

با حالت تعجب به یونگی ای که تا چند لحظه پیش جور دیگه ای بود و حالا فرق داره نگاه میکردم.
+ خوبم کن تهی...

زبونشو رو لبم کشید و دستمو سمت دیکش از روی شلوار راحتی هدایت کرد.
میتونستم خواستنشو به راحتی ببینم...

نمیتونستم عین نوجوونای سرکش عمل کنم و به خاطره هورنی شدنم وضعیت فعلیشو در نظر نگیرم.
اروم اونو به سمت پهلوی سالمش رو کاناپه خوابوندم و خودمو از پشت بهش چسبوندم.

لبمو رو لاله گوشش اروم اروم حرکت دادم تا جایی که تغییر نفس کشیدنش رو حس کردم.
_ قراره حالتو خوب کنم زندگی من.