با بی حصلگی به رفت و امد ادم ها نگاه میکردم...
با دیدن یک چهره آشنا یه کام عمیق از سیگار گرفتم و خودمو جلوتر رو صندلی خم کردم تا بهتر بتونم اون چهره رو ببینم...
اون یونگی بود؟!
_________________________________________(تیپ و استایلِ یونگی در بیرون از کلوپ دیده شده)
_________________________________________
چشم هامو ریز کردم تا بهتر بتونم ببینمش و از حدسی که زدم مطمئن شم...
خود یونگی بود؛ قلبم به شمارش افتاده بود و حتی از پشت ماسکی که زده بود میتونستم قیافه اون لعنتی رو به راحتی تشخیص بدم.
خوده یونگی بود؛ ناخواسته دندون هامو به هم سابیدم و رفتارم باعثِ جلب توجه لیسا به کارم شد.
$ اوپا خوبی؟
_ آره... فقط یکم عصبی ام!!!
$ میدونم به خاطره رقیب هاست ولی لطفا ریلکس باش...
_ بابتِ اونا نگران نیستم!
$ هان؟ پس چیشده انقدر بهم ریخته ای؟؟؟
تازه متوجه حرفی که زدم شدم؛ فشار دستامو از روی فرمون برداشتم و لبخند مصنوعی تحویلش دادم و آروم لب زدم:
_ نگرانم رفتارم تو رو ناراحت کنه...
میدونستم دروغم خیلی شاخ داره ولی لیسا اونقدر عاشقم بود که اگه میگفتم من یه خوناشامم بدون فکر اون حرفمم قبول میکرد!
با تقه زدن به شیشه ماشینم از بیرون ؛ از افکارم بیرون اومدم و متوجه جونگکوک شدم.
بدون اینکه لیسا رو در نظر بگیرم سریع از ماشین پیاده شدم و یقه جونگکوک رو گرفتم و به پشت ماشین بردم.
_________________________________________(تیپ و استایلِ جونگکوک برای اومدن به کلوپ)
_________________________________________
YOU ARE READING
انتخابِ اشتباه! فصل دوم (تکمیل شده)
Romanceچرا تونستم فراموشت کنم؟! بعد از اینکه مثل آب تو زمین فرو رفتی! هرروز و هرشبم شده بود فکر کردن بهت... نمیخوام اینو بگم ولی کامل حسم سرد شده... تو این مدت تونستم با نبودنت کنار بیام. حتی اگه مُرده باشی! _______________________________________________...