⭐ووت و کامنت فراموش نشه⭐
این پسر
لویی تو اتاق نشیمن نشسته بود و والتر مدارکی که توسط ساب های قبلیش در گارلند امضا شده بود رو چک میکرد. والتر پرونده ها رو یکی یکی باز میکرد و امضا ها رو به لویی نشون میداد.
"همشون بدون هیچ مشکلی امضا شدن. سیزده نفرن البته بدون درنظر گرفتن رایان. پسرا چهارده تا بودن و سیزده تاشون امضا کردن. به شخصه فکر نمیکنم هیچکدومشون با رایان همکاری کنن. بعد سخنرانیت خیلی ترسیده بودن و همشون بدون طفره رفتن مدارک رو امضا کردن" والتر یه جرعه از قهوش رو نوشید و لویی رو تماشا کرد که چطور تمام برگه ها رو با دقت چک میکنه . وقتی کارش تموم شد به مبل تکیه داد و به والتر نگاه کرد.
"پس به نظرت داشت بلوف میزد وقتی گفت بقیه پسرای گارلند هم همدستشن؟"والتر با دقت سوالش رو در نظر گرفت و بعد به لویی نگاه کرد.
"فکر میکنم که بلوف زده شاید میخواسته بترسونتت تا فکر کنی بیشترن و در نهایت تسلیم بشی و چیزی که میخواد رو بهش بدی..." لویی نیشخند زد.
"انگار ممکنه که بخاطر اون یا هر چیز و هر کس دیگه ای از هری دست بکشم."والتر با سرگرمی ابروشو بالا داد.
"این پسره برات کلی دردسر درست کرده اما هنوز هم بیخیالش نمیشی،حتی با اینکه یکی میخواد ازت باج بگیره.این دومین باریه که یه نفر به خاطر این پسره تو رو هدف قرار میده."لویی متوجه نگرانی کنایه آمیز صداش شد و با تندی نگاهش کرد.
"مسئله خاصی هست که میخوای در مورد 'این پسره'مطرح کنی ،والت؟"والتر شونه بالا انداخت درحالیکه رد سرگرمی هنوز تو چهرش مشخص بود.
"انقدر تدافعی برخورد نکن. فقط دارم به حقایق اشاره میکنم ، منظورم اینه که میتونستی الان پشت میله ها باشی اما ازش دفاع کردی و با ریسک کردن خودت تلاش کردی از همه چی دور نگهش داری تا ازش محافظت کنی. حالا اکست داره تهدیدت میکنه و ریسک رسوایی و باز شدن دوباره پرونده تجاوزت مطرحه و هنوز داری ازش محافظت میکنی و کوتاه نمیای. در تمام سالهای آشناییمون یکبار هم ندیدم که هیچ مزخرفی رو از سمت کسی یا بخاطر کسی تحمل کنی و حالا اینجایی. این پسره..."
"این پسره چی؟"لویی با بدخلقی جوابشو داد چون اصلا خوشش نمیومد زندگیش اینجوری جلوش تجزیه و تحلیل بشه،این به هیچکس ربطی نداشت.
" 'این پسره' اسم داره والت، اسم فاکیشم هریه." والتر زیرکانه لبخند زد.
YOU ARE READING
A Darker Shade Of Love [L.S]
Romance[Complete] لویی تاملینسون یک مولتی میلیاردرِ،اون فقط 30 سالشه ولی یک بیزینس من پولدار و موفق با گذشته ای تاریکه،که فکر میکنه عشق برای افراد ضعیفه. همچنین لویی یه سادیستِ،اون دوست داره در حین داشتن رابطه درد رو تحمیل کنه و از هیچ کلمه امنی استفاده نم...