✨ووت و کامنت فراموش نشه✨
قهرمان
یه قهرمانی هست
اگر داخل قلبتو نگاه کنی
نیازی نیست بترسی
از چیزی که هستی
یک جوابی هست
اگر به روحت دست پیدا کنی
و غمی که داری
ذوب میشه
و بعد یه قهرمان میاد
با یک قدرتی که نمیشه درک کرد
و تو ترس هاتو کنار میزاری
و میدونی میتونی زنده بمونی
پس هروقت فکر کردی امیدی نداری
به درونت نگاه کن و قوی باش
و تو ب الا خره واقعیت رو میبینی
که اون قهرمان بهت دروغ گفته
هری روی تخت بیمارستان نشسته بود،میز ته تخت که لپ تاپش روی اون بود رو اورده بود سمت خودش،بعد لپ تاپ رو روشن کرد و سریع شروع به تایپ کرد،انگشت هاش روی صفحه کلید پرواز میکردن،انقدر غرق نوشتن شده بود که صدای باز شدن در رو نشنید،بردلی وارد اتاق شد و روبه روی هری ایستاد و با صدای بلندی گفت:
"هری تو قرار بود نیم ساعت پیش کارتو تموم کنی،حالا نباید بهت اعتماد داشته باشم؟"بردلی گفت،هری بهش لبخند زد ولی چشماش رو از صفحه لپ تاپ نگرفت و دست هاش هنوزم به سرعت درحال تایپ کردن بود.
"قول میدم فقط یکم دیگه،من الان خیلی الهام گرفتم و مهلتم فقط 4 هفته دیگست،باید متنمو تا اون موقع تکمیل کنم"بردلی دستاشو به کمرش زد.
"تو داری بعد از اینکه با تیر زدنت و عملت کردن خوب میشی و باید استراحت بکنی"
"میکنم فقط چند دقیقه دیگه"هری گفت و تمام توجهش هنوز به تایپ کردنش بود،بردلی هوفی کشید.
"اگر به خودت فشار بیاری شوهرت منو تیکه تیکه میکنه،میدونی اینو خیلی واضح بهم گفت،بهم گفت اگر حواسم بهت نباشه اروم اروم تیکه تیکم میکنه"هری خندید ولی تایپ کردنشو متوقف نکرد.
"اون دوستت داره پس تیکه تیکت نمیکنه"هری بهش اطمینان داد.
"اوه اون وقتی اینو بهم میگفت لحنش خیلی جدی بود و از اونجایی که شوهرتو میشناسم،از حرفش نمیگذرم اون قطعا منو تیکه تیکه میکنه و بنابراین چون برای زندگیم و اعضای بدنم ارزش قائلم،من دقیقا دو دقیقه بهت وقت میدم و نه حتی یک ثانیه بیشتر تا چیزی که نوشتی رو سیو کنی قبل از اینکه لپ تاپو خاموش کنم"هری اخم کرد و به بردلی نگا کرد،چندبار پشت سرهم پلک زد و چشمای پاپی وارانه ای تحویل بردلی داد،بردلی سرشو به نشونه نه تکون داد.
YOU ARE READING
A Darker Shade Of Love [L.S]
Romance[Complete] لویی تاملینسون یک مولتی میلیاردرِ،اون فقط 30 سالشه ولی یک بیزینس من پولدار و موفق با گذشته ای تاریکه،که فکر میکنه عشق برای افراد ضعیفه. همچنین لویی یه سادیستِ،اون دوست داره در حین داشتن رابطه درد رو تحمیل کنه و از هیچ کلمه امنی استفاده نم...