زخم

301 67 57
                                    

فصل سوم داستان وقتی رسیدی که شکسته بودم

پارت شصت و هفت: زخم

************************

جان احساس می‌کرد گوش‌هاش اشتباه می‌شنوه. این یعنی جکسون از ییبو خبر داشت؟ با ناباوری جلوتر رفت و در حالی که از یقه جکسون می‌گرفت، گفت:

بهم که دروغ نمیگی نه؟ از ییبو واقعاً خبر داری؟ 

جکسون با لبخند سری تکون داد و گفت:

مکانش رو پیدا کردیم. فقط به دنبال یک فرصت مناسب هستیم تا ماموریت رو شروع کنیم. توی اداره فعلاً نمیتونم به کسی اعتماد کنم؛ برای همین این موضوع باید همین‌جا بمونه. 

جان و ییشوان نمی‌تونستن باور کنند. جان سردرگم اطراف خونه رو‌ گشت و گفت:

کجا گذاشتم کلید اون اتاق لعنتی رو؟

تک تک کشوهارو باز و بسته کرد. انگار واقعاً یادش رفته بود. ییشوان می‌تونست متوجه سردرگمی جان بشه؛ برای همین جلو رفت. دستش رو روی شونه جان گذاشت و گفت:

تو برو بشین، من پیداش میکنم. 

نه، الان وقت نشستن نبود‌. الان باید تلاش می‌کرد تا هر چه سریع‌تر به اتاقی برسه که برای اولین بار ییبو رو پیدا کرده بود. یعنی دوباره از طریق همین اتاق می‌تونست ییبوش رو پیدا کنه؟ اتاقی که یانلی قسمش داده بود دیگه پاش رو اونجا نذاره. 

جکسون وقتی سردرگمی هر دو رو دید، جلو رفت. در هر صورت اون یک نیروی آموزش‌دیده بود؛ برای همین با کمک سنجاق کوچکی شروع به باز کردن قفل در کرد. چند ثانیه برای انجام این کار کافی بود. وقتی وارد اتاق شد، متوجه سه تا کامپیوتر شد. انگار واقعاً زمانی شیائو جان توی این کار حرفه‌ای بوده. 

جان وقتی در باز شده رو دید، سریع وارد شد. تمام سیستم‌هارو روشن کرد و پشت یکی از میزها نشست. در حالی که تمام وجودش می‌لرزید، گفت:

بگو، بگو باید از‌ کجا شروع کنم؟ 

قبل از هر چیزی جکسون باید هشدارهای لازم رو می‌داد. اگه چیزی نمی‌گفت ممکن بود با دیدن یک سری صحنه‌ها جان کاملاً بهم بریزه؛ برای همین باید یک آمادگی ذهنی پیدا میکرد. کنار جان ایستاد و شروع به حرف زدن کرد:

چنگ مجبور به همکاری با اون‌ها شده. 

جان و ییشوان با تعجب به جکسون نگاه کردند. مرد ادامه داد:

اگه همکاری نمی‌کرد تورو هم از دست میداد و احتمالاً نمی‌دونستیم ییبو الان کجاست. پیدا کردن ییبو فقط به خاطر چنگه. 

جان انقدر حرف‌های عجیب شنیده بود که دیگه نباید تعجب می‌کرد‌. فقط سرش رو تکون داد. جکسون ادامه داد:

الان که بخوایم دوربین‌هارو هک کنیم، باید هر احتمالی رو در نظر بگیریم. قطعاً میتونی ییبو رو ببینی؛ اما ممکنه تو شرایط خوبی نباشه. فقط باید خودت رو کنترل کنی، فهمیدی؟ 

وقتی رسیدی که شکسته بودمWhere stories live. Discover now