Part 51: prostration of devil
با دیدن مکسیموس، منتظر فشردگی پای آدونیا به روی پدال ترمز نموند و در ماشین رو باز کرد که پسر با واهمه ترمز گرفت و ایستاد. تهیونگ بیمهابا به سمت ماشین ایزاک دوید که در همون حین جین خودش رو از ماشین بیرون کشید و به سمت تهیونگ قدم برداشت.
مرد سراسیمه در پشت ماشین رو باز کرد و با دیدن بدن خونین جیمین و رنگ پریدهاش، نفسهاش از سینه فرار کردند!
جلوی ماشین زانو زد و دست لرزونش رو به روی موهای یخ بستهش کشید. نگاهی به پلکهای بستهش انداخت و طرههای خونینش رو از گردنش کنار زد. دو انگشتش رو روی نبضش گذاشت و با حبس نفس، ریتم کند ضربانش رو حس کرد و دمی آسوده گرفت.
با شنیدن نالهی خفیف جیمین، نگاهش رو بالا کشید و به چهرهی مغموم جین داد و با ترس زمزمه کرد:
- درد میکشه...
جین با چهرهای شکسته و کمری خمیده سر تکون داد و به چشمهای خیس تهیونگ نگاه کرد که صدای شکستهی هوسوک از پشت تهیونگ شنیده شد:
- دکتر لازم داره.
- اما فرصتی نداریم!
تهیونگ با غضب جواب داد و ایستاد. هوسوک با مردمکهای لرزانش، به عمق نگاه تهیونگ خیره شد و جواب داد:
- میخوای زیر دست ما سلاخی بشه؟ کدوممون پزشکی بلده؟
آدونیا که به جمعشون رسیده بود، جواب داد:
- ایزاک...
ایزاک که کنار ماشین ایستاده بود، به زخم حساس جیمین اشاره کرد و گفت:
- من... من فقط چهار سال داخل امداد ارتش کار کردم... فکر نمیکنم از پسش بر بیام... اون شرایط بحرانیای داره...
- با بحث کردن فقط دارید ازش فرصت میگیرید!
والنس گوشزد کرد که تیمو با جنگ میون ابروهاش اضافه کرد:
- کمتر از بیست و پنج کیلومتر با روتردام فاصله داریم.
- اما اون میمیره!
تهیونگ خطاب به تیمو فریاد کشید که ایزاک گفت:
- داخل این جاده هیچ سرپناهی نیست، اینجا هیچ شانسی برای ما نیست. نمیتونیم نجاتش بدیم، تازه اگر جونش رو بیشتر به خطر نندازیم!
به امید مخالفت جین نگاهش رو بهش انداخت اما مرد تنها خیره به لباسهای خونی جیمین بود و صدای نالههاش قلبش رو تکه تکه میکرد. نگاهش رو بالا کشید و به تهیونگ داد و زمزمه کرد:
- اگر اینجا بمونیم احتمال مرگش صد درصده...
هر بار با شنیدن از دست دادن دوبارهی برادرش، مرگ رو به جون میخرید. انگار سالها رو از عمرش خط میزد.
YOU ARE READING
Adonia | Vkook
FanfictionAdonia ⛪ - نگاهم کن! - دارم نگاهت میکنم... - نه خوب نگاهم کن. - چطوری تهیونگ؟! - همینطوری، همینطوری که زور صدات به اسمم میرسه و میفهمم نگاهت کاملا برای من بوده. Couple: Vkook, Secret Genre: Romance, Angst, Mysterious, Smut Writter: Ivanna