Part 39: ocean eyes,
- اوه، متاسفم بیدارتون کردم...
تهیونگ دستی به صورتش کشید و نگاهی به پیرمرد شیک پوش جلوش انداخت و در برابرش ایستاد و پشت میز رفت و گفت:
- کمکی از دستم بر میاد؟!
پیرمرد جلو رفت و چهرهی مرتب و ریشهای سفید و مرتبش در برابر نگاه تهیونگ جون گرفت.
- کتابی برای صحافی داشتم.
کیف چرم قهوهایش رو بالا گرفت و کتابی از کیفش بیرون کشید که به همراهش روزنامهای بیرون افتاد. تهیونگ برای احترام خم شد و روزنامه رو تحویل پیرمرد داد که در این بین با دیدن اسم نشریه با بهت اخم کرد.
نگاهی به چهرهی آسیایی پیرمرد انداخت و تلاش کرد تا از پشت عینک دودیش چشمهاش رو ببینه اما ناموفق بود.
پیرمرد مودبانه تشکری کرد و با صدای بم و خوشآواش گفت:
- کتاب قدیمیای هست اما بسیار برای من مهمه. خواهشمندم با دقت صحافی بشه.
تهیونگ نگاهش رو از پیرمرد گرفت و کتاب رو بین دستهاش گرفت که با دیدن عنوان کتاب متعجب نگاهش کرد و اسمش رو زمزمه کرد:
- تاریخ آلبرماله...
- کتاب رو خوندید؟
پیرمرد با شنیدن زمزمهی تهیونگ، پرسید که مرد کوچکتر سری تکون داد و تایید کرد.
تهیونگ دستی به روی جلد چرمش که عنوانش به روش حک شده بود کشید و برگههای پوسیده و نخهای پاره شدهاش رو از نظر گذروند.
همون کتاب تاریخی بود که ماهها پیش، جین معرفیش کرده بود و در مورد تاریخ گذشتهی هلند و فرانسه توضیح داده بود.
همون کتابی که جین عکسی از اودکرک با دستخط جیمین پیدا کرده بود و روح تهیونگ از این قضیه خبری نداشت!
- جسارت نباشه ولی... کارمند نشریه هت پارول هستید؟
پیرمرد نگاهی به روزنامهی داخل دستش کرد و جواب داد:
- نه، خوندن روزنامه جزو عادات زندگیمه.
- ولی تاریخ اون روزنامه قدیمیه!
تهیونگ با دیدن رنگ برگه و لمس سطحی و چند ثانیهی اون برگهها به درستی حدس زده بود که حداقل پانزده سال اون روزنامه قدمت داره.
تهیونگ سوال پرسیده بود، اگرچه پیرمرد قرار نبود جوابی براش در نظر بگیره اما تمام حواسش مجذوب انگشتری شده بود که داخل انگشت تهیونگ جای گرفته بود.
چندین اسکناس به ارزش چند ده گیلدر به روی میزش قرار داد و گفت:
- چه روزی به دنبالش بیام؟
تهیونگ بابت رفتار پیرمرد و فرارش ابرویی بالا داد و فکش رو روی هم فشرد و گفت:
- شمارهای بذارید تا باهاتون تماس بگیرم.
YOU ARE READING
Adonia | Vkook
FanfictionAdonia ⛪ - نگاهم کن! - دارم نگاهت میکنم... - نه خوب نگاهم کن. - چطوری تهیونگ؟! - همینطوری، همینطوری که زور صدات به اسمم میرسه و میفهمم نگاهت کاملا برای من بوده. Couple: Vkook, Secret Genre: Romance, Angst, Mysterious, Smut Writter: Ivanna