Part 54⛪

465 43 0
                                        

Part54: love’s the death of peace of mind

پیراهن جذب مشکیش که داخل شلوار جینش بود کامل به تنش چسبیده بود و گرمای آغوش آدونیا مستقیم درون وجودش تزریق می‌شد. پسر فاصله گرفت و با خوشحالی نگاهش کرد که همون لحظه تهیونگ با چتر از در خونه خارج شد و با دیدن یوکا در برابر آدونیا سر جا ایستاد.

- بالاخره اومدی!

یوکا اشاره‌ای به آدونیا کرد و شانه‌ای بالا انداخت و جواب داد:

- باید می‌اومدم!

تهیونگ لبخند نصفه نیمه‌ش رو جمع کرد و گفت:

- بیاید داخل تا سرما نخوردید.

تیمو که یوکا رو تا کلبه راهنمایی کرده بود بی‌هیچ حرفی جلو رفت و داخل شد. آدونیا دست یوکا رو کشید و همراه خودش به داخل خونه کشید و با صدای بلندی گفت:

- یوکا اینجاست.

والنس با ضرب از اتاق خارج شد و با دیدن تیمو نفسی گرفت و سری برای یوکا تکون داد و دوباره به داخل اتاق برگشت.

بعد از دیدن جین و ایزاک، در اتاق جیمین باز شد و قامت هوسوک در نگاه یوکا جان گرفت. ضربان قلب بی‌قرارش به فکش لرزه انداخته بود. در سکوتی غیرعادی نگاهش کرد که آدونیا با نگاه‌کردن به نیم‌رخ خیره‌ی یوکا لبخندش جمع شد. چرا چشم‌های برادرش با دیدن هوسوک دنیا رو داشت؟!

مرد بزرگ‌تر تک سرفه‌ای کرد و سرش رو پایین گرفت و گفت:

- زنده‌ست؟!

هوسوک جلو رفت و با لبخند عمیقی ضربه‌ای به بازوی مرد زد که جیمین با احتیاط از اتاق خارج شد و در معرض دید یوکا قرار گرفت.

نگاهش رو به سختی از هوسوک گرفت و به جیمین داد و دمی گرفت.

- بهتری؟

جیمین با لبخند سری تکون داد و گفت:

- ممنونم!

یوکا نگاهش رو گرفت و به پهلو به سمت آدونیا چرخید که نگاه خیره‌ و عجیبش رو دید.

- چی شده؟!

آدونیا نیم‌نگاهی به هوسوک که در کنار جیمین رفته بود، انداخت و مردد گفت:

- هیچی.

اون پسر متوجه چیزی بین اون سه شده بود؟

.

.

.

- باید برگردی وطنت.

- برگردم کره؟

یوکا سیگارش رو خاموش کرد و گفت:

- نمی‌دونم ولی می‌تونیم از خونه‌ی قدیمیت شروع کنیم.

جین نوشیدنی‌ها رو روی میز گذاشت و گفت:

- چرا ما رو باید به اون خونه بکشه؟

Adonia | VkookWhere stories live. Discover now