9 Mall
Third person POV
شب جمعه بود و تهیونگ روی تخت دراز کشیده بود و توی یوتیوب ویدیو هایی از حیوانات نگاه میکرد که همون لحظه تیونگ باهاش تماس گرفت.
"تهیونگگگگگگگگ دلم برات تنگ شدهههه!"
"آیش آروم هیونگ. من همین امروز تو مدرسه دیدمت." تهیونگ چشم هاشو چرخوند و آروم خندید.
"خب حدس بزن فردا چه روزیه؟"
"شنبهس؟"
"درسته! قراره فردا بالاخره بریم کارناوال! اما قبل از اون تصمیم داریم بریم مرکز خرید که غذا بخوریم و تو هم قراره بیای. به عنوان هیونگت دستور میدم!"
"اوه باشه. حتما میام."
"عالیه! یکم پیش با جیمین و جونگکوک حرف زدم و اونا گفتن که میان دنبالت. توی مرکز خرید میبینت باشه؟"
"باشه هیونگ پس فردا میبینمت. بای."
"بایییی."
تهیونگ گوشی رو قطع کرد و به رفتار هیونگش خندید.
خب من اول باید از جین هیونگ بپرسم که میتونم برم یا نه.
تهیونگ بلند شد و سمت اتاق جین رفت و قبل از وارد شدن در زد.
"هیونگ؟ باید یه چیزی ازت بپرسم. میتونم بیام تو؟" تهیونگ از پشت در پرسید.
"البته ته. بیا داخل." جین از روی تختش فریاد زد.
تهیونگ داخل رفت و دید که جین داره کیدراما نگاه میکنه.
"خب چیشده ته؟ به پول یا چیزی نیاز داری؟" جین با سردرگمی پرسید و سریال رو متوقف کرد.
"اوه نه. میخواستم بپرسم میتونم با دوستام برم بیرون یا نه." تهیونگ آروم گفت.
"آره مشکلی نیست ته ولی مطمئن شو با بقیه بمونی و تنها نشی. یادت باشه تو یه امگایی و بیرون خیلی خطرها وجود داره."
"باشه هیونگ یادم میمونه. ممنونم!" تهیونگ با خوشحالی گفت و بعد بیرون رفت و در رو بست.
هیجان زده به اتاقش برگشت چون از آخرین باری که با دوست هاش بیرون رفته بود خیلی میگذشت.
Taehyung's POV
اوه نمیتونم برای فردا صبر کنم! فردا میخوام فقط خوش بگذرونم.
دینگ!
اوه چیه؟ گوشیمو چک کردم و دیدم که لینک یک گروه چت برام فرستاده شده.
(ته جیمین جونگکوک)
+سلام ته! خیلی وقته به هم پیام ندادیم.
- آره درسته جیمینی. به هرحال این گروه برای چیه؟
YOU ARE READING
Good For You |Kookv|
Werewolf"الهه ی ماه... چرا اینکارو با من کردی؟ بهترین دوستم و جفتم عاشق هم شدن..." جونگکوک و تهیونگ جفته همن و جیمین بهترین دوست تهیونگه. اما یه مشکلی وجود داره! جونگکوک نمیدونه تهیونگ جفتشه و فکر میکنه جفتش جیمینه و جیمین که قبلا جفت هاش رو پیدا کرده بود ا...