25 Date
Third person POV
روز بعد بود و تهیونگ و تیونگ داشتن برای مدرسه آماده میشدن.
"ته چرا هنوز نرفتیم؟" تیونگ با کیفش توی دستش پرسید، هر دوشون بعد از صبحونه آمادهی رفتن بودن.
"منتظر... دینگ دونگ! اوه، اومدن!" تهیونگ لبخند زد و به سمت در ورودی رفت، تیونگ هم گیج پشت سرش ایستاده بود.
"هی هیونگ، آمادهای برای مدرسه؟" همون لحظه که تهیونگ درو باز کرد یه صدای آشنا پرسید.
تیونگ گوشاش تیز شد و از پشت شونهی تهیونگ نگاه کرد و همون لحظه برادر کوچیکترش رو دید.
"جیسونگ؟ اینجا چی کار میکنی؟" تیونگ با تعجب پرسید، در حالی که اون یکی آلفایی که اونجا ایستاده بود رو نادیده گرفت.
"اوه، سلام هیونگ. من تهیونگ هیونگ رو با یوتا هیونگ تا مدرسه همراهی میکنم." جیسونگ توضیح داد.
"پس اینه دلیل اینکه این روزا زودتر راه میفتی؟" تیونگ زیر لب گفت طوری که کسی نشنوه.
"بهتره راه بیفتیم قبل اینکه دیر کنیم." یوتا بالاخره دهن باز کرد و دست تهیونگ رو گرفت و از خونه کشید بیرون و دوتا برادر رو پشت سرش جا گذاشت.
"یوتا هیونگ، تو نمیتونی تهیونگ رو همیشه برای خودت برداری!" جیسونگ داد زد و دوید تا بهشون برسه، که زیاد هم طول نکشید.
"تهیونگ در هر حال منو بیشتر دوست داره! درسته ته؟" یوتا پرسید و هر دو آلفا با نگاههایی تیز منتظر جواب تهیونگ بودن.
"من هر دوتاتونو دوست دارم." تهیونگ با خنده گفت، و اون دوتا آلفا با دیدنش لبخند زدن.
"و من فکر میکردم فقط منم که عاشق تهیونگم." تیونگ زیر لب گفت بعد از اینکه اون صحنه رو دید. بعد دوید سمتشون، دست تهیونگ رو از دست یوتا کشید بیرون و شروع کرد به دویدن، حالا اون دوتا آلفا رو پشت سرش جا گذاشت.
"ها، فکر کردی! من مورد علاقهشم، پس برو کنار!" تیونگ داد زد.
"هی، نمیتونی این کارو بکنی!" هر دو آلفا داد زدن و دویدن دنبالشون.
اونا زودتر از همیشه به مدرسه رسیدن، چون بیشتر مسیر رو دویده بودن، ولی تیونگ، یوتا و جیسونگ هنوز داشتن سر این دعوا میکردن که تهیونگ کیو بیشتر دوست داره.
"هی انجل؟" جونگکوک وقتی یوتا، تیونگ و جیسونگ رو دید که داشتن سر یه چیزی جر و بحث میکردن با یه نگاه گیج به اون چهارتا نزدیک شد.
"سلام کوکی." تهیونگ لبخند زد.
"چرا دارن دعوا میکنن و اصلاً سر چی دعوا میکنن؟" جونگکوک پرسید، در حالی که همراه تهیونگ بهشون نگاه میکرد.

YOU ARE READING
Good For You |Kookv|
Werewolf"الهه ی ماه... چرا اینکارو با من کردی؟ بهترین دوستم و جفتم عاشق هم شدن..." جونگکوک و تهیونگ جفته همن و جیمین بهترین دوست تهیونگه. اما یه مشکلی وجود داره! جونگکوک نمیدونه تهیونگ جفتشه و فکر میکنه جفتش جیمینه و جیمین که قبلا جفت هاش رو پیدا کرده بود ا...