_کدوم آدمم؟
چانیول با دیدن متن پیام جونگده تقریبا سکته کرد و بلافاصله تماسش با بک رو قطع کرد تا به جونگده زنگ بزنه. به محض اتصال تماس داد زد: یعنی چی کدوم آدمم؟ یکی تو خونه ی بکهیونه!!! میگه همسایشه.
جونگده که توی یه مهمونی پر سر و صدا بود خودش رو به بالکن رسوند تا بفهمه چانیول چی میگه.
_چی میگی دوست عزیز. من اصلا بهشون اجازه ندادم وارد خونش شن. قرار هم شد هر کاری خواستن بکنن بهم بگن الانم که چیزی نگفتن._وای جونگده وای... وای...
گوشه ی چشم چانیول تیر کشید و بی توجه به اینکه جونگده جمله ی جدیدی رو شروع کرده تلفن رو قطع کرد تا با بکهیون تماس بگیره... نمیدونست تا چند دقیقه دیگه ممکنه به خونه ش برسه و الان که فهمیده بود اون آلفای غریبه یه آلفای واقعا غریبه ست نگرانی عجیب تری به جونش افتاده بود.
بکهیون با قطع شدن تماس از طرف چانیول با چشمهای گرد شده به گوشی نگاه کرد: وای چرا قطع کرد...
ولی آروم آروم وارد بهت عجیبی شد... چیکار کردی بکهیون... تو چت شده!؟
گوشی رو پایین آورد و به دیالوگهای احمقانه ای که دقایق گذشته با چانیول داشت فکر کرد: من چم شده!
همه چیز مثل تیکه های خالی مونده از یه جورچین کنار هم برگشت و به بکهیون گفت که گند زدی... به معنای واقعی کلمه گند زدی... خیلی گند زدی.
ولی حضور یه آلفای غریبه توی خونه ش بهش این اجازه رو نداد که بیشتر از این به رفتاری که از خودش نشون داد فکر کنه.
بی سر و صدا از کمد بیرون اومد و سعی کرد به یاد بیاره آخرین بار چماغش رو کجا گذاشته. با یادآوری اینکه اون چوب استوانه ای و سنگین دوست داشتنی و عزیزش رو کنار مبل به میز تکیه داده دستش رو با عصبانیت بین موهاش کشید.
با لرزیدن گوشیش و بلافاصله بلند شدن صدای رینگتون گوشی رو قطع کرد... ولی میتونست حدس بزنه کسی که توی خونه شه صداش رو شنیده.
خودش رو به پشت در اتاق رسوند و به آلفای غریبه که توی آشپزخونه ش داشت آبمیوه میخورد نگاه کرد. به نظر میرسید چیزی نشنیده. کوفت بخوری خب...
نمیدونست چرا یه نفر باید بیاد توی خونه ش و فقط بخوره...
نگاه دیگه ای به آشپزخونه انداخت که با دیدن نگاه خیره ی مرد پرید عقب، هیع ترسیده ای گفت و در رو محکم بست.
دیده بودش.
دستش رو باز هم بین موهاش کشید و به اطرافش نگاه کرد تا یه چیزی پیدا کنه که از خودش مواظبت کنه.
صدای قدم های مرد غریبه رو که به سمت اتاق میومد میشنید. نگاهش به لوله ای که برای دوش حموم خریده بود افتاد.
YOU ARE READING
Fated To Be Yours🥂🌌
Fanfiction[کامل شده] FICTION : مقدر شده که مال تو باشم COUPLE : چانبک ، سولی GENRE : فلاف ، امگاورس ، رومنس ، اسمات AUTHOR : #صفید NC+18🔞 STORY IS ABOUT : بکهیون یه مدیر جدیه که بیشتر از هرچیزی از اینکه به خاطر امگا بودن افراد به قابلیت هاشون بی...