-خوبی؟
بکهیون نگاهش رو از چانیول گرفت و به سرش رو به شیشه تکیه داد: نه.
-چته؟
بکهیون چیزی نگفت، اخم چانیول غلیظ تر شد: تمام عکسهای روز عروسیمون رو به گند کشیدی، انگار همیشه مریضی، همه جا پر شده از تیترهای گندی که میگه تورو به این ازدواج مجبور کردم.
بکهیون نگاهش رو بدون اینکه سرش رو از شیشه جدا کنه به چانیول داد: نکردی؟
صداش پر از خشم بود و حتی چانیول این رو حس میکرد.
به سرعت ماشین رو کنار خیابون پاک کرد وبه سمت بکهیون برگشت: چرا متوجه نمیشی تو به عنوان یه امگا تنها وظیفه ای که داری راضی نگه داشتن آلفاته؟ چرا میخوای مجبورم کنی برای تربیت کردنت دست به خشونت بزنم؟
بکهیون بدون اینکه بتونه خودش رو کنترل کنه زیر گریه زد: این زندگی کوفتی اون چیزی که من میخواستم نبود و تو از همون روز کوفتی تر اولی که توی مسیر من قرار گرفتی داری گند میزنی به همه چی! اون از به هم ریختن هیتم توی اولین روز کاریت و بعد تجاوز بهم توی دومین روز کاریت و بعد به گند کشیدن زندگیم وقتی هنوز یک ماه هم نشده بود دیدمت!
چانیول پوزخند زد: تو چرا حالیت نیست امگایی؟
بکهیون بالاخره کامل به سمت چانیول برگشت: و تو چرا حالیت نیست این نباید باعث شه بین حق من از زندگی و حق تو هیچ تفاوتی باشه؟
چانیول چیزی نگفت، سکوت کرده بود و بکهیون دوباره پاهاش رو توی شکمش جمع کرد و سرش رو به شیشه تکون داد. بغضش بهش اجازه نمیداد بلندتر از این حرف بزنه:
"این اون زندگی کوفتی که من میخواستم نبود و تو حالیت نیست چه گندی به زندگی آروم و موفق من زدی!"
چانیول نگاهش رو در سکوت از بکهیون گرفت و به فرمون داد، چند لحظه ای سکوت کرد و اینبار چند بار عصبی به فرمون کوبید: لعنت بهت بیون بکهیون، لعنت به خودت و اون عطر خواستنی و اون وجود خواستنی ترت که باعث میشه وقتی این زندگی اینطوری به گند کشیده شده هم هنوز برای من خواستنی باشه، لعنت به من، اره لعنت به من و تصمیمای احمقانه ی زندگیم.
اینو گفت و سرش رو روی فرمون گذاشت.
بکهیون بینیش رو بالا کشید و زیر چشمی به چانیول که نفس های سنگین میکشید نگاه کرد.
این واقعا اون زندگی ای که میخواست نبود، این اون ارزوهایی که داشت نبود، این هیچ شباهی به اون اینده ای که برای خودش تصویر کرده بود نداشت و تمام اینا تقصیر پارک چانیول بود.
چشمهاش رو بست و باعث شد قطره اشک سرکش دیگه ای روی صورتش مسیر خودش رو به سمت خط فکش پیش بگیره "برای پارک چانیول خواستنی ای بکهیون..."
YOU ARE READING
Fated To Be Yours🥂🌌
Fanfiction[کامل شده] FICTION : مقدر شده که مال تو باشم COUPLE : چانبک ، سولی GENRE : فلاف ، امگاورس ، رومنس ، اسمات AUTHOR : #صفید NC+18🔞 STORY IS ABOUT : بکهیون یه مدیر جدیه که بیشتر از هرچیزی از اینکه به خاطر امگا بودن افراد به قابلیت هاشون بی...