_خب حالا آیرین کجا بود؟
بکهیون همونطور که فرمون رو میچرخوند تا از پارکینگ خارج شه با سوال کیونگسو سریع روی ترمز زد و بی توجه به ماشین هایی که پشت سرش شروع به بوق زدن کردن گفت: وات د هل؟
بلافاصله نگاهی به ماشین هایی که پشت سرش بودن انداخت و ماشین رو حرکت داد، چرا سوال به این مهمی رو فراموش کرده بود؟
بی توجه به غیر قانونی بودن کارش همونطور که وارد خیابون اصلی میشد گوشیش رو بیرون آورد و آخرین شماره که شماره ی آیرین بود دوباره گرفت ... چند لحظه بعد صدای چانیول دوباره توی گوشی پیچید، صدایی که بکهیون هرچند علاقه ای به اعتراف بهش نداشت ولی میتونست به راحتی بهش صفت "خوب" و حتی "گرم!" رو بده.
_میبینم که امگام دوباره باهام کار داره.
بکهیون اخم کرد، خواست چیزی بگه که با یادآوری قصد تماسش اخم کرد و سرش رو به دو طرف تکون داد که حواسش رو از افکار اضافی پرت کنه: واسه بحث کردن باهات زنگ نزدم پس بیا مکالمه رو مسالمت آمیز جلو ببریم.
چانیول همونطور که لیوان نوشیدنیش رو دوباره پر میکرد با آرامشی که تا حدودی بکهیون رو میترسوند پرسید: خب چیکارم داشتی توله گرگ؟
_آیرین کجاست؟
سوال بکهیون اونقدر جدی بود که نشون بده قصدی جز این تماس نداشته، چانیول شونه بالا انداخت: گفتم که، نمیدونم.
بکهیون پشت چراغ قرمز متوقف شد و دستش رو به پنجره تکیه داد: بعد میتونم بپرسم گوشیش دست تو چیکار میکنه؟ که از بعد از ظهر هرچقدر خواستم باهاش تماس بگیرم نتونستم؟
کمی مکث کرد و با تردید پرسید: بلایی که سرش نیاوردی؟
چانیول ابروی راستش رو بالا داد، میدونست سوالش سوال معمولی ای نیست: چرا باید بلایی سرش بیارم؟
بکهیون نمیخواست به احتمالاتی که توی سرشه اهمیت بده، نکنه کار آیرین بوده؟؟ چرا این افکار باید همین امروز به سرش میزد؟ حرفی نزد که چانیول ادامه داد: فقط میخواستم ببینم کجایی ... میدونستم یا به اون منشی جیغ جیغوت زنگ میزنی یا حداقل به تماسش جواب میدی...
بکهیون ناخودآگاه نفس عمیقی کشید: از آدمات بپرس کجاست آمارشو بهم بده.
هردو ابروی چانیول بالا رفت، نمیتونست جلوی لبخندی که ناخودآگاه به لباش اومده بود رو بگیره: دستور بعدی؟
بکهیون به تلفن اخم کرد: فعلا همین، اس ام اس کن، نمیخوام بازم باهات حرف بزنم.
و بلافاصله تلفن رو قطع کرد. کیونگسو که در سکوت به بکهیون گوش میداد آروم پرسید: چطوری انقدر خوب دلبری؟
بکهیون که به خاطر آخرین جمله ش تو تماس با چانیول نیشخند خبیثانه و خوشحالی زده بود با سوال کیونگسو متعجب و با چشمهای گرد به سمتش برگشت و داد زد: خوب دلبرم؟؟؟ وات د فاک؟
YOU ARE READING
Fated To Be Yours🥂🌌
Fanfiction[کامل شده] FICTION : مقدر شده که مال تو باشم COUPLE : چانبک ، سولی GENRE : فلاف ، امگاورس ، رومنس ، اسمات AUTHOR : #صفید NC+18🔞 STORY IS ABOUT : بکهیون یه مدیر جدیه که بیشتر از هرچیزی از اینکه به خاطر امگا بودن افراد به قابلیت هاشون بی...