31

10K 1.9K 841
                                    

"لعنت بهش، لعنت بهش، لعنت بهش!!"

جونگده نمیتونست باور کنه داره چی میبینه، ساندویچ نصفه رو روی میز انداخت و گوشیش رو برداشت و قبل از اینکه هیچکدوم از افرادش چیزی بگن توی گوشی داد زد: سریع ماشینو پوشش بدین، به راننده ون بگو ماشینو جلوی ماشین چانیول، پارک کنه!!

باورش نمیشد داره چی میبینه، دوربینی که ازش بکهیون رو دنبال میکرد دوربین هایی بود که به اداره ی مرکزی کنترل ترافیک وصل بودن و حتی یه زاویه ی مستقیم نبود و میتونست بکهیون رو ببینه که به ... دوستش ... حمله کرده بود!!

واقعا حمله کرده بود.

با قرار گرفتن ون بزرگ مشکی رنگ جلوی ماشین و مختل شدن تصویر دوربین رو عوض کرد و با دوربینی که جلوی پارکینگ خونه ی طرف دیگه ی خیابون بود به چانیولی که انگار فراموش کرده بود وسط خیابونه نگاه کرد. دوباره گوشی رو برداشت، یه طورایی حتی خجالت میکشید داشت این دستورهارو میداد.

_ساعت نه هنوز دید داره...

مرد که ماشین رو پارک کرده بود و به اطراف نگاه میکرد با بهت پرسید: هیچ جوره اون ناحیه رو نمیشه پوشش داد البته.

جونگده همون دستش رو که چند لحظه قبل داشت موهاش رو باهاش چنگ میزد پایین آورد و همونطور که چشمهاش رو ماساژ میداد زمزمه کرد یه راه دیگه هست!!

**

بکهیون یادش نمیومد چی شد که الان رو پاهای چانیول نشسته بود، ولی چانیول هنوز هم نتونسته بود با حرکتی که از بکهیون دیده بود کنار بیاد. نه چون باهاش مشکلی داشت یا الان ناراضی بود، فقط زیادی ناباور بود.

فقط چند ثانیه طول کشید تا بکهیون کمربندش رو باز کنه و روی چانیول خم بشه و همونطور که صورتش تو نزدیک ترین فاصله از شکم و لگنش بود دستش رو زیر صندلیش ببره، صندلی رو تا آخرین جایی که ممکنه به عقب هول بده و چند لحظه بعد دستش رو به سینه ی چانیول فشار بده و همونطور که با تسلط کامل چانیول رو به صندلی چسبونده بود بیاد و روی پاهاش بشینه.

و حالا همونطور که بی وقفه تکون میخورد و باسنش رو به لگن چانیول میکشید هردو دستش رو دو طرف چونه ی چانیول گذاشته بود و بدون چشمداشت تمام نقطه های اطراف لبهای چانیول رو میبوسید و لبهاش رو میمیکد!

چانیول هر دو دستش رو به کمر و پهلوهای بکهیون میکشید و به توله گرگش که به نظر میرسید زیادی تشنه ست اجازه میداد هرکاری میخواد بکنه.

بکهیون لبهاش رو بین لبهای خودش نگه میداشت و همونطور که با انگشتهای کشیده و لطیفش زاویه صورت چانیول رو تغییر میداد با زبونش با هردو لب چانیول و حتی زبونش بازی میکرد، به طرز عجیبی آب دهن هردوشون بیشتر از هر وقت دیگه ای ترشح میشد و این رو خط خیس براقی که هر بار بکهیون از چانیول جدا میشد، لبهاشون رو به هم متصل نگه میداشت، به خوبی نشون میداد.

Fated To Be Yours🥂🌌Donde viven las historias. Descúbrelo ahora