"آره ... آره ... همونجا"
بکهیون همونطور که ضربه های چانیول رو نزدیک به نقطه ی لذتش احساس میکرد آروم زمزمه کرد. به خاطر دستهای چانیول که دو دستش رو محکم گرفته بود نمیتونست حرکتی بکنه پس فقط باسنش رو بالا تر گرفت و سرش رو روی متکا گذاشت تا چانیول رو بیشتر حس کنه.
چانیول پشت سرش دو دستش رو دو طرفش ستون کرده بود و همونطور که دستهای بکهیون رو روی تخت گرفته بود بی وقفه و منظم لگنش رو جلو عقب میبرد. به جز صدای نفس نفس چانیول و ناله های ریز بکهیون و صدای برخورد شکم چانیول با باسن بکهیون صدای دیگه ای شنیده نمیشد.
بکهیون صورتش رو توی متکا قایم کرد و شاکی نالید: خیلی کندی چانیول.
چانیول که با ته مونده ی انرژیش برای به کام رسوندن امگاش تلاش میکرد با حرف بکهیون متوقف شد و به موهای لخت بکهیون و سرشونه هاش که از پوزیشن قبلی هنوز رد دستهاش روش بود نگاه کرد.
بکهیون رسما تخلیه ش کرده بود و چانیول باورش نمیشد بکهیون هنوز هم انرژی هاردفاک داشته باشه چون سرعتش اصلا بد نبود.
دستهای بکهیون رو ول کرد و مدل قرار گیری پاهاش رو عوض کرد تا ضربه های آخر رو طوری بزنه که انگار زندگیش به این موضوع وابسته ست.
هرچند صدای باز شدن در طوری که به دیوار پشتش کوبیده شد باعث شد هردوشون با نگاه مضطرب و متعجبی به سمت در اتاق برگردن. بکهیون هیچ ایده ای راجب اینکه کی ممکنه اینطوری عصبانی وارد خونه ی چانیول شده باشه نداشت و چانیول هم جز جونمیون به هیچ گزینه ی دیگه ای نمیتونست فکر کنه.
صدای قدم هایی که سنگین به زمین سنگی کوبیده میشدن هرلحظه نزدیکتر میشد و بکهیون ناخودآگاه خودش رو عقب تر کشید شاید زیر چانیول قایم تر شه.
صدای قدم ها پشت در متوقف شد و چند لحظه بعد صاحب صدای قدم که به نظر عصبانی میرسید غرید: چانیول!!!
**
چانیول در رو پشت سرش بست و بی توجه به اینکه دکمه های پیراهن مردونه ش بازه کمربندش رو بست: لابی پایین رو آماده کنید.
جونمیون نگاه نا امیدی به چانیول که از تمام وجودش میشد این رو فهمید که از تخت بیرون کشیده شده، انداخت.
"ده دقیقه ی کوفتی طول کشید!"
چانیول همونطور که دکمه های پیراهنش رو میبست و از کنار جونمیون رد میشد با نیشخند گفت: عزیزم من رو با دوست پسرای خودت مقایسه نکن!
جونمیون هردو دستش رو توی سینه ش به هم گره زد و متقابلا پوزخند زد: اونطوری که میخواستم حساب کنم باید از خیر جلسه اورژانسی میگذشتم!
چانیول همونطور که کراوات آویزون از جیبش رو بیرون میاورد و دور گردن خودش میپیچید از توی آیینه ی سالن به جونمیون چشم غره رفت: فقط منتظرم که نتیجه ای که میخوام رو نگیرم، کل کشور ژاپن رو از معامله های بعدی شرکت تحریم میکنم.
YOU ARE READING
Fated To Be Yours🥂🌌
Fanfiction[کامل شده] FICTION : مقدر شده که مال تو باشم COUPLE : چانبک ، سولی GENRE : فلاف ، امگاورس ، رومنس ، اسمات AUTHOR : #صفید NC+18🔞 STORY IS ABOUT : بکهیون یه مدیر جدیه که بیشتر از هرچیزی از اینکه به خاطر امگا بودن افراد به قابلیت هاشون بی...