-یه بسته کشیدی؟
جونمیون همونطور که محتویات سیگار روی میز چانیول رو نگاه میکرد پرسید. چانیول ولی بی توجه به جونمیون سرش رو به شیشه ی پنجره تکیه داده بود و از سیگار دستش پوک میگرفت.
_میتونم بپرسم چته؟
چانیول بدون اینکه حرکتی به خودش بده زمزمه کرد: حس میکنم میخوام کمپانی رو به پدر پس بدم و برم.
جونمیون بهت زده از کلماتی که از چانیول میشنید جلو رفت و دستش رو به گونه ی چان گرفت تا به سمت خودش برگردونه: روانی شدی؟
_چه فایده وقتی حالم خوب نیست؟
جون نفسش رو با صدا بیرون داد و روبروی چانیول روی بیرون زدگی جلوی پنجره نشست: بعد دقیقا چی قبلا حالت رو خوب میکرد که الان نیست تا حالتو خوب کنه؟
هرچند به چانیول فرصت نداد کلمه ای به زبون بیاره و دستش رو روی لبهای چانیول نگه داشت: فقط نگو بکهیون که میزنم تو گوشت، تا یک ماه پیش بکهیون رو داشتی؟ اصلا طی یک ماه گذشته داشتیش؟ الان که فقط ازت خواسته یه هفته ریختتو نبینه چه فرقی با یک ماهه گذشته هم که باز علاقه ای به دیدن ریختت نداشت داره؟ بعد سوال اصلی اینه که چرا انقدر این مسئله رو برای خودت بزرگش کردی؟ خوشت اومده ازش، خوشش اومده ازت، همه چی یه شروع تخمی دات ولی الان ازت خواسته برای جلو بردن یه روند منطقی یه هفته همو نبینید و این منطقی ترین خواسته ایه که میتونه داشته باشه به علاوه اینکه حتی اگر دیگه هم نخوادت این حقته! وعلاوه بر تمام اینا، تو چت شده چانیول؟ تو کسی بودی که هوس کس دیگه ای باعث شه ولعت به آرزوهاتو یادت بره؟ چه بلایی سرت اومده؟
چانیول بدون اینکه تغییری به حالت خمار چشمهاش و ابروهای به هم نزدیک شده ش بده زمزمه کرد: جونمیون گند زدی به سر تا پام واقعا سری بعد حالم بد بود یادم بنداز رات ندم تو خونم.
و دوباره از پنجره به نمای بارونی سئول خیره شد و زمزمه کرد: من حتی کس دیگه ای رو هم ندارم که بهش بگم یادم بندازه تورو راه ندم تو خونم، باید به خودت بگم ... دردناک بود.
جونمیون با بهت بلند شد و همونطور که نگاهش رو از چهره ی مصیبت زده ی چانیول نمیگرفت زمزمه کرد: از دست رفتی چانیول.
چانیول چند لحظه ای چیزی نگفت و بلافاصله با مظلوم ترین لحن ممکن نگاه ناراحتش رو به جونمیون داد: من سی سالمه؛ حقمه یکی رو برای دوست داشتن داشته باشم مگه نه؟
جونمیون با بهت دستش رو به چونه ش کشید:
_قبلا هم انقدر حال بهم زن بودی یا الان یه مرگت شده؟
و با دیدن نگاه بغض آلود چانیول با بهت پرسید: داری گریه میکنی چانیول؟
چانیول بدون اینکه نگاهش رو از جونمیون بگیره زمزمه کرد: چرا گفت نبینمش؟
YOU ARE READING
Fated To Be Yours🥂🌌
Fanfiction[کامل شده] FICTION : مقدر شده که مال تو باشم COUPLE : چانبک ، سولی GENRE : فلاف ، امگاورس ، رومنس ، اسمات AUTHOR : #صفید NC+18🔞 STORY IS ABOUT : بکهیون یه مدیر جدیه که بیشتر از هرچیزی از اینکه به خاطر امگا بودن افراد به قابلیت هاشون بی...