15

9.5K 2K 849
                                    

با احساس دست کسی که بازوش رو چنگ زد چشمهاش رو باز کرد و وقتی چند ثانیه بعد از روی پای چانیول عقب کشیده شد به شوکه ترین حالت خودش رسید.

داشت چه غلطی میکرد؟

قسمت دردناکش اینه این روزا این سوال رو زیاد از خودم میپرسم.

-چیکار میکنی لو؟

لوهان همونطور که دست بکهیون بین انگشتهای کشیده ش بود نگاه گیجش رو به چانیول داد: هیچی... فقط...

سعی کرد حواس خودش رو با تکون دادن سرش به دو طرف جمع کنه: شما معلوم هست چتونه؟ اومدین متل؟ جناب آقای پارک احمق، شاید همین دو دیقه دیگه بیان دست و پاتو ببندن بندازن پشت ون سازمان امنیت ملی ببرنت نشستی داری دوست پسرتو ماچ میکنی؟

-من دوست پسرش نیستم.

با صدای گرفته و واضحا گیج بکهیون به سمتش برگشت و با نگاه عاقل اندرسفیهی پرسید: ببخشید پس میتونم بپرسم زبونت تو حلقش چیکار میکرد؟

-بسه لو.

بکهیون چیزی نگفت ولی چانیول سعی کرد برادر خودش رو ساکت کنه، الان که بکهیون رو بوسیده بود خیلی چیزها مثل یه سری ویدیوی روی دور تند از جلوی چشمهاش گذشته بود و به نظر میرسید بعد از اینکه بیدار که نه، به هوش اومده بود، تازه الان بود که فهمیده بود اینجا چه خبره.

با نگاه گیجش به جونمیون که طرف دیگه ی سالن وایساده بود نگاه کرد و پرسید: من چرا غش کرده بودم؟

ابروهای جونمیون بالا رفت و لوهان بهت زده پرسید: میخواستی بذار دو سه ساعت دیگه بپرس، نه اصلا فردا صبح.

چانیول ولی بی توجه به لوهان به سمت بکهیون برگشت: تو، چرا یهو داد زدی و افتادی زمین؟

بکهیون که هنوز خیسی بوسه های چانیول رو روی لبهاش حس میکرد نفس لرزونی کشید ولی چیزی نگفت، مطمئن بود اگر چنگ لوهان دور بازوش نبود به زمین میفتاد.

لوهان ولی سعی کرد حواس بقیه رو به خودشون جلب کنه.

-حالا چه فرقی داره چرا تو افقی شدی یا این جیغ زد؟ به این فکر کن که میان میبرن تبعیدت میکنن، ما باید سریع عکسارو بگیریم.

و دست بکهیون رو کشید به سمت رگال ها رفت: باید یه سری لباس بیرونی که باهاشون میری دیت بپوشی...

و اولین لباس متصل به گیره رو بیرون آورد تا ببینه تو تن بکهیون چطور ممکنه باشه.

جونمیون با فاصله گرفتن بکهیون و لوهان به سمت چانیول رفت: تو خوبی؟

چانیول هنوز به بکهیون توی اون لباسهای خونگی نگاه میکرد، زمزمه کرد: نه!

**

Fated To Be Yours🥂🌌Donde viven las historias. Descúbrelo ahora