"اوه جونگکوک، تو اینجایی"سرش رو تکون داد و پشت میز نشست، جیمین به حرف نزدن هاش و بیتفاوتی هاش عادت داشت پس نیازی نبود احساس عذاب وجدان بکنه.
لپ تاپش رو باز کرد و وسایل جانبیش رو هم بیرون اورد و همشونو روی میز چید."کیک جدیده، امتحانش کن"
"ممنون"
نگاه کوتاهی به کیک شکلاتی انداخت و نفس عمیقی کشید. جرعه ایی از قهوهش نوشید و لبخند محوی زد. درست طوری که تهیونگ دوست داشت.
نه زیاد شیرین و نه خیلی تلخ.□□□
با خستگی کمی گردنش رو تکون داد و نگاهش به کیک افتاد، کاملا وجودش روی میز رو فراموش کرده بود. لپ تاپ خاموشش رو بست و کیک رو سمت خودش کشید.
کمی بخاطر اینکه توی هوای ازاد بود، خشک شده بود اما با اینحال داخلش هنوز نرم بود و بافت اسفنجیش رو از دست نداده بود.مزهش نه به تلخی میرفت و نه به شیرینی، لبخندی زد و بقیهش رو هم خورد و به بیرون خیره شد. ناخوداگاه مثل همیشه، حس میکرد باید منتظر باشه. بعد از گذشت سه و نیم سال، همچنان به جداییشون عادت نکرده بود.
جدایی عجیبشون..."کارت تموم شد؟ اینبار بیشتر طول کشید"
"اوهوم، دو قسمت اضافه تر کشیدم"
جیمین لبخند شیرینی زد و بعد از برداشتن لیوان و بشقاب خالی جونگکوک ازش دور شد تا به بقیه میز ها برسه. جیمین شیرین بود، مهربون بود و زود صمیمی میشد و ادم رازداری بود.
جونگکوک بارها سعی کرده بود ازش درمورد تهیونگ بپرسه و اما جیمین به علاوهی اینکه کاملا نادیدهش گرفت، بهش گفته بود که سعی کنه تهیونگ رو فراموش کنه.
گفتنش اسون بود اما، برای جونگکوکی که هشت سال با تهیونگ توی رابطه بوده... اینکار اصلا اسون نبود. ادم ها فکر میکنن گاهی میتونن کمک کنن اما، تا اون دردو نچشیده باشن و نفهمیده باشنش، چیزی جز سکوت کمک کننده نمیتونه باشه.
یعنی جیمین میدونست تهیونگ کجاست؟
YOU ARE READING
Empty camera
Fanfiction"فکر کنم دوربینم دست توئه" اسم: دوربین خالی نویسنده: Enisle ژانر: روزمره، سلایس اف لایف، درام، انگست، مرور خاطره، هپی اند تاریخ شروع: oct14/2022 تاریخ پایان: Dec 22/2022 وضعیت: کامل شده