nailpolish

155 36 24
                                    


"چیکار میکنی؟"

تهیونگ وارد اتاق شد و کنجکاوانه از جونگکوکی که روی زمین نشسته بود و به پایین خم شده پرسید. بوی عجیبی توی اتاق بود، یه بوی تندی که ته گلوشو میسوزوند.
یکم نزدیک تر رفت و جونگکوک رو دید که دستش رو صاف روی زمین گذاشته و سعی داره بهشون لاک بزنه.

"نمیشه ته، همش دورشون کثیف میشه"

با ناله زمزمه کرد و در لاکش رو بست و دوباره ناخناش رو با لاک پاک‌کن تمیز کرد. تهیونگ وقتی قیافه‌ی گرفته‌ی جونگکوک رو دید لبخندی زد و جلوش نشست. به ارومی در لاک رو باز کرد و دست جونگکوک رو سمت خودش کشید.

"وایی مرسی، خیلی دوست داشتم امتحانش کنم، ولی دست خودم همش میلرزه و دورش کثیف میشه"

جونگکوک با هیجان و بعد با ناراحتی به تهیونگ گفت و تهیونگ فقط لبخندی زد چون تمرکزش رو کامل روی لاک زدن گذاشته بود و میدونست اگه حرفی بزنه شاید اونم انگشتای جونگکوکو کثیف بکنه.

دست دیگه‌ی جونگکوک رو گرفت و نفس عمیقی قبل از زدن لاک روی ناخنش کشید و بوسه ایی روی دست جونگکوک گذاشت.

"من اینهمه جذابیتو کجای دلم بذارم"

جونگکوک با لبخند، لگدی به پای تهیونگ زد و خندید.

"لاک رو بزن"

"چشم سرورم"

اخرین ناخن رو لاک زد و جونگکوک با ذوق دوتا دستش رو جلوی صورتش گرفت و لبخند بزرکی زد، بعد دستاشو طوری گرفت که به جایی نخوره و همونطوری سمت تهیونگ رفت و لبهاشو بوسید.

"مرسی، خوشگل شدن"

Empty cameraWhere stories live. Discover now