Empty camera

let's go home aphrodite

تهیونگ به پیشخوان بار تکیه داده بود و به جونگکوکی که وسط داشت میرقصید خیره شده بود. جونگکوک توی اون لباس ها قشنگ شده بود. جرعه‌ایی از کوکتلش نوشید و دست داخل جیبش کرد که کسی دستش رو روی دستش گذاشت و اونو متوقف کرد.

"اون دوست پسر توئه؟ فکر کنم لازمه حواست بهش باشه. جوری که داره مثل هرزه ها..."

اخمی کرد و دستش رو از زیر دست مرد بیرون کشید، حتی نیم نگاهی به جونگکوک ننداخت چون نیازی به این کار نداشت. تهیونگ اعتماد کامل به جونگکوک داشت. اونموقع فقط میخواست از یقه‌ی مرد بگیره و سرش رو به میز بکوبه، خب البته این کار رو کرد.

"توام حواست به حرف زدنت باشه، پسر من لازم نداره ادم کثیفی مثل تو در مورد چطور رقصیدنش نظر بده. مادرفاکر عوضی"

برای بار دوم سر مرد رو به میز کوبید و اونو روی زمین پرت کرد. جونگکوک دستش رو دور بازوی تهیونگ حلقه کرد و با نگرانی نگاهش رو بین مرد و تهیونگ چرخوند.

"چی شده ته"

"هیچی عزیزم، نیاز داشت یکی بهش یاد بده هرجا و درمورد هرکسی دهنشو باز نکنه"

پاشو روی سینه‌ی مرد گذاشت و همونطور خم شد و چونه‌شو توی دستش گرفت و با ناخن هاش اونو فشرد.
صدای بقیه که داشتن پچ پچ میکردن و بارتندری که داشت به حراست زنگ میزد باعث شد نیشخندی بزنه.

"شانس اوردی"

جونگکوک، از بازوی تهیونگ گرفت و اونو از کلاب بیرون برد. تهیونگ نفس عمیقی کشید و لگدی به هوا زد و سمت جونگکوک چرخید و اونو توی اغوشش گرفت.

اغوش تهیونگ، باعث میشد احساس امنیت بکنه. حرفهای تهیونگ رو نصفه و نیمه شنیده بود، هنوز درمورد دلیل دعوا به درستی مطلع نبود اما میتونست حدس بزنه اون ربطی به خودش داشت.

"ببخشید، نمیخواستم دردسر درست بشه"

"هیس بیب، اونا احمقن. من کاملا بهت اعتماد دارم، تو میتونی هرچیزی که دوست داری رو انجام بدی. ببخشید که باعث شدم امشبت خراب بشه."

پیشونی جونگکوک رو بوسید، ازش جدا شد و کتش رو دور جونگکوک پیچید. هوا داشت سرد میشد و لباس جونگکوک مناسب این هوا نبود.

"بهش فکر نکن عزیزم، بیا بریم خونه افرودیت"

□□□

سلام^^
یک عدد پارت خشن و در عین حال قلب ذوب کن؟
داریم به اخرای دوربین خالی نزدیک میشیم، در حد دو پارت دیگه مونده تا تموم بشه^^
چیزی هست که بخواین توی این دو پارت باقی مونده نشونش بدم؟

ممنون که دوربین خالی رو میخونین♡
مواظب خودتون باشین و اینکه...
دوستون دارم