پشت میز اشپزخونه نشسته بود و لپ تاپ و دوربین هاش جلوش بودن، داشت حافظشون رو خالی میکرد و لپ تاپش رو هم منظم میکرد.
"ته!"
سمت صدا چرخید و با جونگکوک که لباس خواب پیکاچوش رو پوشیده بود روبرو شد. لبخند بزرگی زد و جونگکوک وقتی متوجه شد تهیونگ داره چیکار میکنه، بیخیال سمت یخچال رفت و درش رو باز کرد تا چیزی برای خوردن پیدا بکنه.
"گشنه شدی؟"
"اومم"
اول از بطری اب یکم اب نوشید و بعد هم نون تست و شیشهی نوتلا رو بیرون کشید و روی میز گذاشتشون. تهیونگ هم همون حین عکسی از نمای پشت جونگکوک گرفت و لبخندی به عکسش زد.
"کوکاچوی من گشنشه، درست کنم برات؟"
"اوعوم"
جونگکوک خوابالود زمزمه کرد و سرش رو روی میز گذاشت. نصفه شب بود و تنها دلیلی که جونگکوک بخاطرش بیدار شده بود گشنگیش بود، وگرنه عمرا چیزی میتونست جونگکوک رو بیدار کنه.
تست هارو برید و بعد از پخش کردن نوتلا، روشون همونطور که جونگکوک دوست داشت موز گذاشت و تست دیگه ایی رو روش گذاشت.
"کوک، بیبی. نمیخوای بخوری؟"
جونگکوک دستش رو تکون داد و سرش رو از روی میز بلند کرد، تهیونگ ساندویچ رو دستش داد و جونگکوک با گیجی بهش خیره شد و بعد از انالیز کردنش گاز کوچیکی ازش زد و دوباره سرش رو روی میز گذاشت و خوابید.
□□□
به اطلاعتون برسونم که تهیونگ این عکسو با دوتا عکس دیگه با کپشن کوکاچو توییت کرده بود😁
YOU ARE READING
Empty camera
Fanfiction"فکر کنم دوربینم دست توئه" اسم: دوربین خالی نویسنده: Enisle ژانر: روزمره، سلایس اف لایف، درام، انگست، مرور خاطره، هپی اند تاریخ شروع: oct14/2022 تاریخ پایان: Dec 22/2022 وضعیت: کامل شده