"لطفا"
"نه جونگکوک، رامن ادمو سیر نمیکنه. تازه خیلیم ضرر داره. هربار اونو میخوری معده درد میشی"
به لبهای جلو اومدهی جونگکوک نگاه کرد و اهی کشید. جونگکوک عاشق رامن بود اما نمیتونست ازش بخوره، نه اینکه تهیونگ نذاره. اون فقط معدهی حساسی داشت و اگه رامن میخورد فورا معده درد میشد.
"اما..."
"بحث نکن بیب، من نمیخوام درد بکشی. منکه میدونم الان میخوریش و بخاطر اینکه چیزی بهت نگم نمیگی معده درد شدی."
جونگکوک با پاهاش خطوط نامفهومی روی زمین کشید و سرش رو تکون داد. تهیونگ راست میگفت، اون فورا بعد از خوردن رامن معده درد میشد و بخاطر اینکه تهیونگ دعواش نکنه چیزی نمیگفت و خودش رو با مسکن اروم میکرد.
"بجاش برات گوشت سرخ میکنم، خوبه؟"
سرش رو تکون داد و بدون حرف برگشت و سمت اتاق رفت. ناراحت نبود اما خب ناامید شده بود، بعد از مدت ها میخواست رامن بخوره و تقریبا داشت خوب پیش میرفت که یهو تهیونگ یادش افتاد معدهی حساسی داره.
بعد از یک و نیم ساعت بیکاری و غلت زدن توی تخت، صدای در توجهش رو جلب کرد و بعد قامت تهیونگ که سمتش میومد.
"بیبی لوس من، بیا بریم شام بخوریم. مجبور شدم خودم برات خمیر رامن درست کنم."
جونگکوک با شنیدنش فورا روی تخت نشست و این کار تهیونگ رو به خنده انداخت. جونگکوک هم لبخندی زد و همراه تهیونگ سمت اشپزخونه رفت و به میز پر نگاه کرد.
گوشت های سرخ شده، مخلفات غذا، نوشیدنی و در اخر قابلمه ایی که رامن توش بود.بعد از شستن دستهاش فورا پشت میز نشست و سر قابلمه رو برداشت و به رشته هایی که مشخص بود صنعتی نیستن نگاه کرد. به طرز عجیب و اشتهااوری بوی خوبی میداد و رنگ و روش هم خیلی خوشگل بود.
کمی ازش برداشت و با گوشت سرخ شدهی گاو توی دهنش چپوند و لپ هاشو پرتر کرد، با خوردن فلش به صورتش سمت تهیونگ برگشت و متوجه شد دوباره شکار دوربین تهیونگ شده.
"خوشگل شکموی من"
□□□
هنوز هم معده درد میشد با این فرق که حالا دیگه عادت کرده بود بهشون، جوری که اگه روزی معدهش درد نمیگرفت متعجب میشد.
لبخند محزونی زد و عکس رو رد کرد.
□□□
YOU ARE READING
Empty camera
Fanfiction"فکر کنم دوربینم دست توئه" اسم: دوربین خالی نویسنده: Enisle ژانر: روزمره، سلایس اف لایف، درام، انگست، مرور خاطره، هپی اند تاریخ شروع: oct14/2022 تاریخ پایان: Dec 22/2022 وضعیت: کامل شده