کیف کولیش رو روی شونهش انداخت و سمت ورودی باشگاه رفت. جونگکوک مدتی بود که باشگاه میرفت، امروز هم به تهیونگ زنگ زده بود که اگه براش ممکنه دنبالش بیاد.وارد باشگاه شد و حجم زیادی از گرما به صورتش خورد، صورتش رو جمع کرد و نگاهش رو به اطراف داد تا جونگکوک رو ببینه.
به کسایی که بهش خیره بودن، لبخندی زد و سمت جلو رفت، به اطرافش نگاه کرد و پشت میزی، جلوی یک سری افراد دیگه، جونگکوک رو دید.
ست ورزشی طوسی رنگی پوشیده بود و استین هاشو بالا داده بود. موهای قهوه ایش به یک طرف حالت داده شده بودن و اون دستهاشو داخل جیب شلوار گرمکنش کرده بود و تهیونگ میتونست ساعت گرون قیمتش رو توی دستش ببینه.
نیشخندی زد و نزدیک رفت، جونگکوک متوجهش نشده بود و مشغول حرف زدن با کسی بود.
کمی نزدیکتر رفت و دوربینش رو از داخل کیفش بیرون اورد و سمت جونگکوک گرفت. جونگکوک حین حرف زدن پوزخندی روی لبش بود و این پسر رو به شدت جذاب میکرد.عکسش رو گرفت و بعد از برگردوندن دوربین داخل کیفش، دستش رو برای جونگکوک تکون داد و سمتش رفت. اونو توی اغوشش گرفت و لبخندی بهش زد.
"دیر کردی"
"ببخشید، ترافیک بود"
جونگکوک سرش رو تکون داد و کیف باشگاهش رو برداشت و از بقیه خدافظی کرد. دست دور بازوی تهیونگ انداخت و به لبخند سمت بیرون رفت.
"گشنته؟"
"بریم دوکبوکی بخوریم؟"
تهیونگ سرش رو تکون داد و ماشین رو روشن کرد تا سمت جایی که مد نظر جونگکوک بود برونه.
□□□
YOU ARE READING
Empty camera
Fanfiction"فکر کنم دوربینم دست توئه" اسم: دوربین خالی نویسنده: Enisle ژانر: روزمره، سلایس اف لایف، درام، انگست، مرور خاطره، هپی اند تاریخ شروع: oct14/2022 تاریخ پایان: Dec 22/2022 وضعیت: کامل شده