دل: ستاره ی بی رنگ رو رنگیش کن:)) ☆
.
._کوک به من نگاه کـــن!
الفا پوفی کشید و نگاهش کرد
_تهیونگ باور کن تا الان هزار بار نگاهت کردم_آخه...آخه تعجب نمیکنی؟تا همین ماهِ پیش شکمم بزرگ نبود اما نگاه کن چرا انقدر بزرگ شده؟
_خب دارم توضیح میدم طبیعیه اگه شکمت انقدر بزرگ نمیشد جای تعجب داشت!
تو الان تو ماه چهارمتی_من با این شکم بیرون نمیرم!
_تمام طول روز داری درس میخونی و هروقت میخوام با هم وقت بگذرونیم یه بهونه ای داری!
عصبی پاش رو به زمین کوبید
_دلم نمیخواد کسی با این شکم ببینتم_امروز باید بریم کلینیک
_نمیخوام برم بیرون
_بچه بازی در نیار!
_ولی من نمیـــام!
_نمیخوام زنگ بزنم به آپات به اندازه ی کافی همشون از مشکلاتمون خبر دارن نذار این سفر چند روزشون خراب شه!بهتره زودتر آماده شی
تهیونگ با بغض گفت:
_دلم براشون تنگ شده..._فقط چهار روزه رفتن!
_میخوام بمونم خونه
_انقدر لجباز نباش
امگا با اخم زیر پتو رفت و خودش رو قایم کرد
کوک آهی کشید و پتو رو از روش کشید
_ زودباش بلند شو_دست از سرم بردار
_تو خیلی وقته تو اتاقت موندی یک هفته دیگه به این وضعیت ادامه بدی باور کن کپک میزنی!
همش سرت رو کردی تو کتاب هات،یکم به خودت استراحت بدهتهیونگ بغض کرده نگاهش کرد
کلافه کنارش نشست
_باز چیه؟_حس سنگینی شدید دارم مخصوصا تو این دو ماه..چرا حرف هام رو متوجه نمیشی؟
خسته شدم از اون همه سوزنی که تو تنم فرو میره خسته شدم همش دارم اذیت میشم سرم تو کتابه تا درد هام رو یادم بره تو...تو من رو همش تنها میذاری..._چی؟!من تنهات میذارم؟
من که این چهار روز از جفتت تکون نخوردم!تهیونگ جنین وار تو خودش جمع شد و جواب داد
_این چند روز رو نمیگم...اما تو داری تغییر میکنی!_منظورت چیه؟!
_منظورم چیه؟از وقتی رفتی دانشگاه یه پات پیش دوستاته و یه پاتم تو شرکته...فکر کردی نمیدونم وقت هایی که دیر میای مستی؟مگه احمقم بوی الکل رو متوجه نشم؟همیشه پر از استرسی،چیزی شده بهم نمیگی؟همیشه سر و صورتت زخمیه حتی...حتی بدون این که به من بگی رفتی تتو زدی!
_مشکلت با تتوهامه؟!
_نه من فقط میخوام باهام حرف بزنی...
کوک عصبی موهاش رو تو دستش گرفت
خیلی ضایع رفتار کرده بودم که فهمیده بود؟

CZYTASZ
𝕃𝕀𝔽𝔼 ℍ𝕀𝕊𝕋𝕆ℝ𝕐 𝟙
Fanfictionبیا بیرون، نمیای نه؟پس خودم میام و از اون اتاق لعنت شده میارمت بیرون! ته در رو باز کن میگم این در کوفتی رو باز کــــن چرا من رو نمیبینی؟ نمیبینی همینجوریش هم نابود شدم؟ در رو باز کن اون اتفاق شوم... اون اتفاق من هم نابود کرد ولی بیا دیگه دعوا نکنیم...