_امشب رو باید بیمارستان بمونی
بیا آبمیوت رو کامل بخور
فعلا به جین چیزی نگفتم
سرکار به اندازه ی کافی خسته میشه نمیخواستم آخر شبی از خواب بیدارش کنم_سوک من رو با پسرت چند دقیقه ای تنها بذار!
سوک اخم کرد و رو به همسرش تاکید کرد
_باشه میرم بیرون
تا بتونی با پسرمون حرف بزنی!_هیچ میفهمی چه غلطی کردی؟؟؟؟
_من هیچ کاری نکردم!
_کاری نکردی؟
پس پلیس چی میگه؟
میخوای بگی دارن دروغ میگن؟_نمیدونم راجب چی حرف میزنید!
_جونگ به الهه ماه قسم فقط بخاطر سوک جلوی خودم رو گرفتم تا دوباره نزنم تو گوشت!
فیلم دوربین ها رو نشونم دادن
با چشم های خودم دیدم خودت رو پرت کردی سمت ماشین!
اون هم از عمد!
میخواستی بمیری!؟؟؟_نمیخواستم خودم رو بکشم!
_آره مطمئنن نمیخواستی خودت رو بکشی چون اگه واقعا میخواستی بمیری میدونستی باید چیکار کنی تا واقعا بمیری!
_تهیونگ ماله منه
_با این کار میخواستی ماله تو باشه؟!
_اون همین الان هم ماله منه!
_اگه ماله توعه پس دلیلش چی بود؟
_اون گفت بچه هامون رو نگه میداره!
ووبین ناباور به پسرش نگاه کرد
_چون تهیونگ آدم احساساتی ایه باید با احساساتش بازی کنی!؟؟
اگه واقعا بلایی سرت میومد چی؟_من بازیش ندادم!
_بنظرت اگه تهیونگ متوجه بشه چه فکری میکنه؟ بقیه متوجه بشن چی میگن؟
با این کارت بهم نشون دادی هنوز هم بچه ای!
پس وقتی میگم نمیتونم روت حساب باز کنم بهت برنخوره!_هیچکس قرار نیست متوجه بشه آبوجی!
چون قرار نیست چیزی بهشون بگی!.
.
.
._لطفا...
سئوجون صداش رو بالا برد
_به خودت نگاه کردی؟
فکر کردی من اجازه ی بدبخت شدنت رو صادر میکنم!؟_بدبخت شدنم؟
کی گفته با بدنیا اوردن بچه های خودم قراره بدبخت شم؟!_سرکش شدی،تو از این حرف ها بلد نبودی!
جونگ کوک پُرت کرده نه؟
این حرف ها رو اون بهت یادت داده؟هیون شیک کلافه از بحثی که بین پدر و پسر بود نالید
_این سه روز اندازه ی سه سال پیر شدم!!_میخوای اجازه بدم با پای خودش به سمت مرگ بره؟!
_جون...این حرف رو نزن!
_حقیقته
اگه بلایی سرش بیاد تو اولین کسی هستی که نابود میشه!تهیونگ اعتراض کرد
_قرار نیست بلایی سرم بیاد!
و به سمت در خونه رفت و کفشش رو پوشید
YOU ARE READING
𝕃𝕀𝔽𝔼 ℍ𝕀𝕊𝕋𝕆ℝ𝕐 𝟙
Fanfictionبیا بیرون، نمیای نه؟پس خودم میام و از اون اتاق لعنت شده میارمت بیرون! ته در رو باز کن میگم این در کوفتی رو باز کــــن چرا من رو نمیبینی؟ نمیبینی همینجوریش هم نابود شدم؟ در رو باز کن اون اتفاق شوم... اون اتفاق من هم نابود کرد ولی بیا دیگه دعوا نکنیم...