تو؛
از ازل درون من بودی!
و گرنه عشق، اینقدر اتفاقی نیست...
***بدن سنگين چانيول رو توي تختش گذاشت و ملحفه سفيدش رو روش كشيد، به حال برگشت و مشغول مرتب كردن دور و اطراف شد،
ظرف غذايي كه به زور كميش رو به خورد چانيول داده بود توي سطل زباله انداخت تا تمام رد هاي به جا مونده از خودش رو پاك كنه،
چانيول قرار نبود فردا چيزي يادش بياد و بكهيون تلاش كرد هيچ نشونه أي از حضورش توي خونه به جا نزاره.
بطري مشروب رو هم بين زباله ها گذاشت و جام كوچيك رو توي ظرفشويي قرار داد،
كوسن هاي مربعي كوچيك رو مرتب روي كاناپه چيد و تيشرت افتاده پايين مبل رو برداشت و روي دستش گذاشت.
ليوان بزرگي رو هم اب كرد و به اتاق برد تا روي ميز كوچيك كنار تخت بزاره...
ميدونست نزديكاي صبح چانيول از تشنگي و احتمالا سردرد بيدار ميشه و به أب احتياج پيدا ميكنه.
نفس عميقي كشيد و به پسر خوابيده بين ملحفه ها نگاه كرد.
چشم هاش هنوز ميسوخت اما ديگه حتي حوصله گريه كردن هم نداشت...
روي فضاي خالي تخت نشست و انگشت هاشو ميون موهاي پر پشت چانيول فرو برد:ببخشيد كه زود تر از زندگيت نرفتم بيرون چان...تحملم سخت بود نه؟؟ اميدوارم اون چيزي كه ميگي درست باشه...يه روزي بياد كه ديگه عاشقت نباشم، من تلاشم رو ميكنم ولي نه به خاطر خودم... من خوشبخت ميشم بدون تو ولي به خاطر تو. حالا تو بازم بگو ميتونم بدون تو زندگي كنم.
لبخند زد: فقط يه خواهش...همينجوري بمون، با همين چشم هاي درشت و مهربون، نه اون قرمز وحشتناك كه نميشناختم.
خم شد و بوسه ارومي روي شقيقه چانيول گذاشت و بلند شد،
چراغ خواب ابي رنگ رو روشن كرد و بعد از اخرين نگاهي كه به چانيول انداخت از اتاق بيرون اومد،
صداي رعد و برق نشون از هواي باروني بيروني داد، دوباره به اتاق برگشت و دماي رادياتور هارو چك كرد و بعد از بالاتر كشيدن ملحفه اينبار واقعا از خونه بيرون زد.
***
_يعني چي ميخوام برم المان؟؟
نيم نگاهي به كيونگسو انداخت و قهوشو جلوتر كشيد
+ شد يه بار من يه حرف بهت بزنم و تو با تعجب جوابمو ندي.
_مگه مثل ادميزاد تصميم ميگيري كه انتظار لحن هيجان زده هم ازم داري؟
+ رفتن به المان براي تحصيل و اموزش بيشتر كجاش اشتباهه؟
YOU ARE READING
£; Retaliation ;£
Fanfictionنام: تلافي ژانر: رمنس_درام_اسمات کاپل:چانبك_كايسو_چانكاي وضعيت: تمام شده نويسنده:Mary خلاصه فیک✍: قانون عجيبي ست من تو را دوست دارم،تو ديگري را و ديگري ديگري را...واينگونه است كه همه تنهاييم! رابطه چانيول و كاي با تمام ناهمواري هاش به خوبي پيش ميرف...