روبهروی من فقط تو بودهای؛
از همان نگاهِ اولین،
از همان زمان که آفتاب
با تو آفتاب شد،
از همان زمان که کوهِ استوار
آب شد؛
از همان زمان که جستجوی عاشقانهی مرا
نگاهِ تو جواب شد...!
***
_اگه دفعه قبل بهت چيزي نگفتم فقط به خاطر اين بود كه حال بدت رو درك ميكردم الان ديگه نه.
شيوون پرونده رو از دست بكهيون بيرون كشيد و خواست از اتاق بيرون بره كه راهش سد شد
+ از پسش برميام رئيس لطفا...
_بحث كردنت فايده أي نداره، دكترش منم، تصميمش هم با منه.
+ اخه...
توي كارش شوخي نداشت، روي هيچ بيماري ريسك نميكرد،مخصوصا اين بيمار كه يكي از اعضاي تيمش بود
_بيون بكهيون، اگه يك لحظه ديگه اينجا بموني براي يك هفته جريمه ميشي و ديگه حتي اجازه نميدم از موقعيتت سواستفاده كني و به ديدنش بري فهميدي يا نه؟
سرش رو اروم تكون داد و خودش رو كنار كشيد تا شيوون رد بشه.
براي بار اخر با اخم چشم غره أي به بكهيون رفت و از اتاق بيرون زد
به ديوار تكيه زد و دست به سينه شد
+ ولي من دلم ميخواست خودم عملش كنم.
گوشيش زنگ خورد، ميدونست تماس از طرف كيه پس زحمت جواب دادن به خودش نداد و از اتاقش بيرون رفت تا مقابل استيشن پرستاري كاي رو ببينه.
***
موهاي گوشه پيشونيش رو كنار زد و توي دلش براي اون چشم هاي درشت بسته ضعف كرد
_خسته أي؟
كيونگسو اروم چشم هاش رو باز كرد و بعد از نگاه كوتاهي كه به كاي انداخت سرش رو عقب كشيد
+ الان يكي ميبينه...
كاي فاصلش رو زياد تر كرد و به سكو تكيه داد
_كسي نيست همه ي پرستار ها كار داشتن، فكر ميكني چرا منو اينجا كاشتن؟
+ خودت قبول كردي پس غر نزن، منظور منم پرستار ها نبودن، هر كسي ممكنه از اينجا رد شه.
_اره مثلا من...
كاي و كيونگسو به طرف بكهيون برگشتن
كيونگسو نيشخند زد: اره مثلا يكي مثل اين
بكهيون نزديك تر شد و به طرف كاي برگشت: چيكار ميكردي حالا كه داشت تذكر ميداد.
كاي ضربه أي به شونش زد: بيخيال...چي شد راضيش كردي؟
YOU ARE READING
£; Retaliation ;£
Fanfictionنام: تلافي ژانر: رمنس_درام_اسمات کاپل:چانبك_كايسو_چانكاي وضعيت: تمام شده نويسنده:Mary خلاصه فیک✍: قانون عجيبي ست من تو را دوست دارم،تو ديگري را و ديگري ديگري را...واينگونه است كه همه تنهاييم! رابطه چانيول و كاي با تمام ناهمواري هاش به خوبي پيش ميرف...